من برنده کُشتی با بابا بودم
به گزارش نوید شاهد سمنان، شهید مدافع حرم محمد طحان چوبمسجدی بیست و نهم دی ۱۳۶۱ در شهرستان سمنان دیده به جهان گشود. پدرش عبدالرحمن و مادرش مرصع نام دارد. لیسانس جنگ نرم داشت. پاسدار بود. ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. پانزدهم آبان ۱۳۹۴ به عنوان مدافع حرم در روستای سابقیه حلب در حال دیدهبانی از ناحیه سر و گردن هدف گلوله دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکرش را در گلزار شهدای امامزاده یحیای زادگاهش به خاک سپردند.
من بَرنده کُشتی با بابا بودم
وقتی صدای ماشین بابا رو میشنیدم، میرفتم قایم میشدم.
میگفتم: «مامان! به بابا نگی من کجام!»
مامان میخندید و میگفت: «نه، نمیگم تو کجایی.»
بابا که میآمد توی اتاق با مامان احوالپرسی میکرد و میگفت: «پس پسرم کجاست؟»
صدایشان را میشنیدم. مامان میگفت: «بگرد پیداش کن!»
بابا همه جا را میگشت تا اینکه پیدایم میکرد. بعد با هم کشتی میگرفتیم و آخر من برنده میشدم.
(به نقل از فرزند شهید، امیرمحمد طحان)
بیشتر بخوانید: محمد مثل یک معلم به من درس میداد
ظرف نذری
زمستان بود و هوا خیلی سرد. پدرش در منزل غذای نذری میداد. ما تا دیر وقت آنجا بودیم؛ همه ظرفها را شستیم و به کارها رسیدیم، فقط قابلمه برنج مانده بود. وقت رفتن محمد به پدرش گفت: «قابلمه باشه خیس بخوره، من صبح زود میآم میشورمش.»
صبح بیدار شدم و گفتم: «محمد! نمیری خونه مادرت قابلمه را بشوری؟»
گفت: «چرا؟ رفتم شستم و آمدم.»
گفتم: «کی رفتی؟»
گفت: «وقتی تو خواب بودی، ساعت شش صبح رفتم که بابا توی سرما نره حیاط دیگ بشوره، اونا خواب بودن من دیگ را شستم و اومدم.»
(به نقل از همسر شهید)
دلکندن برایشان سخت بود
با این که مافوق سربازان بود، اما آنقدر رفتار و برخوردش با آنان خوب بود که سربازان با جان و دل دوستش داشتند و مطیع امر او بودند.
میگفت: «باید با سرباز طوری برخورد کنیم که آنها دو سالِ خدمت چیزی یاد بگیرند و از اینجا بروند.»
بعد از شهادت محمد، وقتی تابوتش را آورده بودند تیپ، سربازان تابوت را بغل کردند و زار زار گریه میکردند. از تابوتش جدا نمیشدند و دلکندن برای آنها سخت بود.
(به نقل از همکار شهید، مطهری نژاد)
انتهای متن/