فرزند شهید ما سرباز امام زمان (عج) است
به گزارش نوید شاهد سمنان، شهید محمدعلی حاجی قربانی دوازدهم مهر ۱۳۳۹ در شهرستان سمنان دیده به جهان گشود. پدرش عبدالله و مادرش صغرا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته انسانی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. دوم فروردین ۱۳۶۱ در کرخه بر اثر اصابت ترکش به شکم، شهید شد. مزار وی در گلزار شهدای امامزاده یحیای زادگاهش واقع است.
بیتابی برای نماز جماعت
میگفت: «بابا! من ظرفهای غذات رو مییارم.» میگفتم: «آخه تو کوچکی و نمیتونی، بزرگ که شدی بیار!» میگفت: «دیگه بزرگ شدم.» حریفش نمیشدم دنبالم نیاید. تا به مزرعه میرسیدیم بیلچه یا داس را برمیداشت و علفهای هرز زمین را میکند. بچه پا به پایم کار میکرد.
جالبتر این که تا صدای اللهاکبر اذان مسجد را میشنید، میگفت: «بابا! بریم مسجد.»
میگفتم: چشم! میریم.
آنقدر بیتابی میکرد و زود باش میگفت که هیچ وقت از نماز جماعت جا نمیماندیم. همه تعجب میکردند؛ از بچهای که هنوز مدرسه نرفته، چطوری نماز خواندنش ترک نمیشود و به نماز جماعت میرود.
(به نقل از پدر شهید)
بیشتر بخوانید: من برای اعتلای اسلام و پاسداری از جمهوری اسلامی میجنگم
فرزند شهید ما سرباز امام زمان (عج) است
بعد از شهادت محمدعلی، پدر و مادرم بیتابی میکردند. یک شب خواب دیدم به دیدن ما آمده است. گفتم: «مگه تو ...»
گفت: نه، من زندهام، فقط جای دیگهای کار دارم. اومدم به بابا و مامان سر بزنم، شنیدم خیلی دلتنگی میکنن.
موقع خداحافظیاش بود. گفتم: «چه زود داری از پیش ما میری، نمیشه بیشتر بمونی؟»
گفت: «نه، جای من این جا نیست، باید جای دیگهای برم.»
بعد دو دسته اعلامیه از جیبش درآورد و گفت: «یک دسته از این اعلامیهها مربوط به افرادیه که فکر میکنن من مردم، باید بفهمند که من زندهام. پایین اعلامیهها رو امضا کردم و انگشت زدم. یک دسته دیگه هم صحبتهای آقا امام زمانه که نظرات و انتظارات خودشون رو برای مردم گفتن. هر دو دسته اعلامیه رو به دیوار بزن!»
وقتی خوابم را برای پدر و مادرم تعریف کردم، آنها آرامششان را کاملا به دست آوردند. جالب اینجاست که از آن زمان به بعد با ایمانی قوی میگویند فرزند شهید ما سرباز امام زمان (عج) بوده است.
(به نقل از برادر شهید)
انتهای متن/