دوشنبه, ۰۹ خرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۴:۰۶
برادر شهید «علی‌اصغر ناهیدی» نقل می‌کند: «دست از کار کشیدم و رفتم زیر سایه درختی. هنوز دستم به کوزه آب نرسیده، صدایش بلند شد: چی کار می‌کنی؟ مگه روزه نیستی؟ گفتم: داداش! دیگه طاقت گرما رو ندارم! حرفم را قطع کرد و گفت: شاید امروز بهترین روزه عمرت باشه! خیلی حیفه!» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.

شاید امروز بهترین روزه عمرت باشه!

به گزارش نوید شاهد سمنان: شهید علی‌اصغر ناهیدی بیستم مرداد ۱۳۳۶ در روستای چهارده ورزن از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش محمد و مادرش نبات نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. کارگر بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دوم خرداد ۱۳۶۱ در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به سینه و صورت، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.

شاید امروز بهترین روزه عمرت باشه!

گرمای ظهر تابستان امانم را بریده بود. تمام تنم هم خیس از عرق شده بود. دست از کار کشیدم و رفتم زیر سایه درختی. هنوز دستم به کوزه آب نرسیده، صدایش بلند شد: «چی کار می‌کنی؟ مگه روزه نیستی؟» رویم را برگردانم به سمتش. گفتم: «داداش! دیگه طاقت گرما رو ندارم!»

در حالی که به سمتم می‌آمد، دسته علف‌ها را گوشه‌ای گذاشت و نشست کنارم. گفت: «حیفت نمی‌آد روزه‌ات رو بشکنی؟» دوباره دستم رو دراز کردم به سمت کوزه آب و گفتم: «از صبح زود تا حالا علف چینی خسته‌ام کرده! تازه باید اونا رو تا دیباج ببریم!»

حرفم را قطع کرد و گفت: «شاید امروز بهترین روزه عمرت باشه! خیلی حیفه!»

حرفش به دلم نشست. آن روز تا غروب علی اصغر کنارم ماند. لحظه به لحظه مراقبم بود؛ نکند دوباره وسوسه شکستن روزه به سراغم بیاید.

(به نقل از برادر شهید)

توصیه به خواهر

از جبهه مرخصی گرفته بود و آمده بود به دیدن ما. نشست بین دو خواهرش و بعد از خوش‌و‌بش گفت: «یادتون باشه مراقب حجاب تون باشید!»

هر چند فرزند کوچکترم بود؛ اما هر بار حرف‌هایش سنش را بیشتر از قبل نشان می‌داد.

(به نقل از مادر شهید)

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده