پرده برداشتن از شکنجههای وحشیانه ساواک پس از ۴۰ سال
به گزارش نوید شاهد سمنان؛ محمدجعفر ایمانیخوشخو آزاده سیاسی و نویسنده کتاب «۹ روز از ۹ ماه» ضمن تبریک به مناسبت ایامالله دهه فجر گفت: بیست و پنجم دیماه ۱۳۵۳ در کوههای اطراف جمکران دستگیر شدم و به علت اینکه قطعه شعر انقلابی همراهم بود و در خانه نیز دستگاه تایپ، فتوکپی، کتاب و عکس امام را داشتم که در آن زمان جرم به حساب میآمد به شکنجهگاه ساواک منتقل شدم.
آنها ۹ ماه من را شکنجه کردند تا بفهمند که چه کسانی عکس امام را به من دادهاند. پس از گذشت ۹ ماه به دلیل اینکه همپروندهای نداشتم به دادگاه رفتم و چون سنم کمتر از هجده سال بود به پنج سال زندان محکوم شدم. حدود یک سال از محکومیت من باقی مانده بود که با پیروزی انقلاب از زندان رژیم شاه آزاد شدم.
چهل سال لب به سخن نگشودم
این آزاده سیاسی با بیان اینکه در این چهل سال هیچگاه سخنی از شکنجههای ساواک به زبان نیاورده است تصریح کرد: به دلایل شخصی و روحی و روانی تا سال ۹۲، هیچگونه سخنی از شکنجههای ساواک به زبان نیاورده بودم، زیرا هرگاه آن شکنجههای وحشتناک را به یاد میآورم از لحاظ روحی و روانی بهم میریزم و تعادل خود را از دست میدهم و حالم دگرگون میشود، حتی خانواده من در آن زمان نمیدانستند که علت دستگیری من چه بوده است و من هم هیچگاه حرفی نزدم.
دو عامل پردهبرداری از شکنجههای وحشیانه ساواک
ایمانیخوشخو علت پردهبرداری از شکنجههای وحشیانه ساواک را اینچنین بیان کرد: من به خاطر دو اتفاق لب به سخن گشودم و از شکنجههای وحشیانه ساواک پرده برداشتم؛ مهمترین عامل این امر پرویز ثابتی رئیس ساواک تهران بود. وی پس از پیروزی انقلاب و فرار از کشور، تغییر چهره داد تا شناخته نشود و حدود 30 سال مخفیانه زندگی کرد. ثابتی در مصاحبههای تلویزیونی و در کتاب خاطرات خود بنام «در دامگه حادثه» کلا منکر شکنجههای ساواک میشود و سیلی زدن را تنها شکنجه ساواک مطرح میکند، آن هم برای تروریستها؛ وی مبارزان انقلابی را ترورسیت و عامل شوروی میداند.
این آزاده سیاسی در ادامه افزود: دومین عاملی که من را مجاب کرد، زمانی بود که دشمنان ما حرف حقوق بشر را پیش کشیدند و میگفتند: «در ایران حقوق بشر معنایی ندارد» و به تبعیت از آنها اعضای ساواک در رسانههای غربی از رژیم طاغوت حمایت و جمهوری اسلامی را محکوم میکردند؛ قلم در دست گرفتم و کتاب «۹ روز از ۹ ماه» را به تحریر درآوردم که بگویم مگر ما آن موقع بشر نبودیم که آنطور مورد سختترین و وحشیانهترین شکنجهها قرار میگرفتیم، آن زمان چه کسانی از ساواک حمایت میکردند که اینطور حقوق بشر را زیر پا میگذاشتند و مردم را به قتلگاه میفرستادند. به شما میگویم که در شکنجهگاههای ساواک جهنمی برپا بود؛ آنجا یک دنیای دیگری بود. در آنجا روزانه دهها نفر از جوانان این مملکت نابود میشدند.
تمام اتفاقات ۹ روز نخست، برایم تکرار میشد
این نویسنده کتاب علت نامگذاری کتابش را اینطور بیان کرد: در این کتاب من توضیح دادهام که در آنجا ۲۶ شکنجه وجود داشت. شکنجهها هربار تکرار میشدند؛ یعنی در ابتدای بازجویی با کابل و شلاق ما را میزدند و هر دفعه از شکنجهای جدید نیز رونمایی میشد. در این کتاب درخصوص شکنجههایی که روی من اجرا شد و نیز من با چشمانم دیدم را آوردهام. علت نامگذاری این کتاب به «۹ روز از ۹ ماه» این بود که در ۹ ماه، شکنجههایی شدم که در ۹ روز نخست بر روی من اجرا شده بود. یعنی تمام اتفاقاتی که در ۹ روز نخست برای من اتفاق افتاد در ۹ ماه تکرار شد. مشکلات جسمی یک طرف و فشار روحی و روانی از طرف دیگر گریبانگیر من شده بود و تا الان نیز درگیر این مشکلات هستم.
هدیهای از سوی رهبر
ایمانیخوشخو با بیان اینکه قسمتی از مقدمه کتاب توسط فرزندش به نگارش درآمده است اظهار کرد: فرزندم ندا ایمانیخوشخو در دانشگاه رشته ادبیات دفاع مقدس تدریس میکرد؛ ایشان میگوید: «در کلاس درس از من زیاد سوال میپرسند که چه انگیزهای باعث میشد که مردم ما اینطور جسم و روح خود را در راه خدا ایثار کنند.» دخترم در این کلاس به دانشجویان خود پیشنهاد میدهد ظرف مدت کوتاهی در یک خط، احساس خود را درخصوص جنگ، ایثار و شهادت بنویسند. شاید باورتان نشود اما حدود ۷۰ درصد از دانشجویان این کلاسِ شصت نفره، جوابهای حیرتانگیزی داده بودند. وقتی که این برگهها را برای من آورد و من خواندم، گفتم چه کسانی اینها را نوشتهاند؛ کسانی که جنگ، جبهه و شهادت را ندیدهاند و در مورد ایثار چنین بینشی دارند. من به ایشان پیشنهاد دادم که این نوشتهها را برای مقام معظم رهبری (حف) ارسال کند. پس از یک ماه از طرف مقام معظم رهبری (حف) از دخترم تجلیل شد و ایشان یک قرآن به دخترم هدیه دادند.
هیچچیز تمام نشده است، فرهنگ ایثار هنوز باید وجود داشته باشد
این آزاده سیاسی درخصوص ترویج فرهنگ ایثار و شهادت برای نسل جوان گفت: پیش از انقلاب مردم بسیار ناآگاه نگه داشته میشدند و اجازه هیچگونه انتقادی به آنها داده نمیشد، اما امروزه مردم بسیار آگاه هستند و درِ انتقاد به روی همه باز است. جوانان امروزی نه جنگ را دیدهاند و نه انقلاب را، آنها هم اکنون با تهاجم فرهنگی شدید دشمن روبرو هستند که انقلاب، ایثار، دفاع مقدس و ارزشهایی از این دست را به مضحکه میگیرند. من به راویان عزیز ایثار توصیه میکنم مطالب خود را با توجه به سلایق نسل جوان بیان کنند. اگر همهاش به آنها بگوییم: «ما رفتیم و ایثار کردیم» آنها به ما میگویند: «برای الان ما چه چیزی دارید؟ چطور میتوانید امید را برای آینده جوانان به ارمغان بیاورید؟»
از مردم عزیز میخواهم که این کتاب را تهیه و مطالعه کنند، این کتاب حجم کمی دارد اما جامع است. ما در این کتاب یک پیوند بسیار زیبایی از ایثار قبل و بعد از انقلاب و وظایفی که امروزه برعهده ما است را با توجه به سلیقه نسل جوان به تحریر درآوردهایم. باید توجه داشته باشیم که دشمن هنوز در خاک ماست؛ از طریق فضای مجازی و تحریمها ما را تحت فشار قرار میدهند، هیچچیز تمام نشده است، فرهنگ ایثار هنوز باید وجود داشته باشد.
گفتگو از حمیدرضا گلهاشم