جانبازان سفیران امام زمان (عج) برای صدور انقلاب به نسل آینده هستند
«زرین شاطری» همسر جانباز ۷۰ درصد شهید «حاج غلامعلی مثبت» و خواهر شهید گرانقدر «محمدرضا شاطری» در گفتگو با نوید شاهد سمنان در خصوص فعالیت بانوان پس از پیروزی انقلاب اسلامی گفت: پس از پیروزی انقلاب اسلامی زمانی که حضرت امام دستور تشکیل سپاه و بسیج را دادند، من و همسرم از اولین افرادی بودیم که وارد سپاه شدیم. بنده به عنوان مسئول بسیج خواهران بودم و بر حسب اتفاق حاج غلامعلی نیز مسئول بسیج برادران بود. در آن زمان خیلی علاقه داشتیم که به انقلاب اسلامی خدمت کنیم و خداوند این توفیق را به ما داد که در این ارگان که متولد انقلاب است خدمت کنیم.
جنگ، دانشگاه انسانسازی است
شاطری با یادآوری بیانات رهبر کبیر انقلاب اسلامی، «جنگ را دانشگاه انسانسازی برشمرد و افزود: برای ورود به این دانشگاه سن، شغل و آیین خاصی مطرح نبود، همه مردم حول محور «لا اله الا الله»، اسلام، امام زمان و ولایت فقیه جمع شده بودند و با جان و دل به انقلاب اسلامی رای دادند و زمانی که جنگ شروع شد همه وارد میدان شدند. همینجا بود که حضرت امام فرمودند: «نیمی از نیروهای ما را بانوان تشکیل دادهاند.» همچنین ایشان فرمودند: «از دامن زن، مرد به معراج میرسد.» در یک خانواده محور اصلی، خانم خانه است؛ در آن زمان خانمها همسران، فرزندان و برادرانشان را برای حضور در جبهه تشویق میکردند. وقتی که برادر من شهید شد خیلیها به من گفتند: «شما باعث شدید که ایشان به شهادت برسد» و من هم در جواب میگفتم: «اگر من باعث شدم خدا را شاکرم و افتخار میکنم که تاثیرگذار بودم تا برادرم به جبهه برود و در مقابل دشمنان بایستید.» به همین خاطر است که میگوییم خانمها تاثیر بسیار زیادی در پشتیبانی از جبهه داشتند.
بانوان پیشتیبان جنگ بودند
این همسر جانباز شهید، مناظر پشت جبهه را این چنین توصیف میکند: وقتی مردها در جبهه بودند مناظری در پشت جبهه میدیدیم که واقعا باعث تعجب بود؛ صبح زود که برای کار به سپاه میرفتیم، میدیدم خانمها پشت درب ورودی منتظر هستند تا ما بیاییم، آنها زودتر از ما به آنجا میآمدند تا هر کاری از دستشان برمیآید انجام دهند. از یک طرف فرزند، همسر و یا برادر خود را به جبهه فرستاده بودند و از طرفی میآمدند و در پشت جبهه برای پشتیبانی تلاش میکردند. دختران جوانی که تازه به خانه بخت رفته بودند و مرد خانهشان در جبهه حضور داشت طلاهای خود را که میتوان گفت بهترین هدیه برای زنان است، برای کمک به جبههها اهداء میکردند و این کار را خالصانه انجام میدادند. آن زمان همکاری بسیار خوبی بین مردم بود و هیچ مسئلهای مردم را از یکدیگر متمایز نمیکرد؛ همه در هر لباس و آیینی که بودند کمک میکردند. روزهایی که کشاورزان ما در جبهه حضور داشتند برای درو کردن گندم، پنبهچینی و به طور کلی جمعآوری محصول آنها، خانمها را به مزرعه آنها میبردیم. خیلیها باغهای بادام و گردوی خود را در اختیار ما میگذاشتند تا محصولاتشان را جمعآوری کنیم و برای رزمندگان ارسال کنیم. برای روزهای سرد سال خانمها لباس گرم، دستکش و کلاه برای رزمندگان میبافتند و کارهای بسیاری از این قبیل توسط خانمها انجام میشد تا به سهم خود از جبههها پشتیبانی کنند. آن زمان ما از هفت صبح تا هشت شب در محل کارمان بودیم و ساعت برای هیچکس مطرح نبود. برادرم وقتی دیر به خانه میآمد و مادرم از ایشان علتش را میپرسید، میگفت: «یک دقیقه کمکاری را نمیتوان با ساعتها اضافهکاری جبران کرد.»
خدمت به اسلام در لباس پاسداری
این خواهر شهید در ادامه درخصوص برادر شهیدش گفت: شهید محمدرضا شاطری در فامیل از لحاظ اخلاقی نمونه بود. نماز برایش بسیار اهمیت داشت و نماز اول وقت را ترک نمیکرد. با مادر و اعضای خانواده بسیار مهربان بود. با همسایهها برخورد بسیار خوبی داشت تا اینکه پس از شهادتش از همسایهها شنیدیم که رضا چقدر به آنها خدمت کرده است. کمک حال مادر در خانه بود چون پدرم در سال ۵۷ به رحمت خدا رفته بود. بسیار به سپاه علاقهمند بود و پس از اخذ دیپلم برای استخدام در سپاه اقدام کرد. همیشه میگفت: «دوست دارم در لباس پاسداری به اسلام خدمت کنم»، ایشان در سال ۵۹ به استخدام سپاه درآمد. پس از شروع جنگ، دورههای نظامی را دید و آماده اعزام به جبهه شد. موقع اعزام از ایشان پرسیدم: «برای شهادت به جبهه میروید.» گفت: «نه! من میخواهم خدمت کنم، سپس اگر لیاقت داشتم به شهادت برسم.» ایشان در سال ۱۳۶۰ در سن ۱۹ سالگی به شهادت رسید.
ماجرای زیارت امام رضا (ع) توسط شهید شاطری
شاطری نحوه شهادت برادرش را اینطور بیان میکند: رضا به همراه دامادمان «سیدعلیاصغر جوادیآملی» که در سال ۱۳۶۴ به شهادت رسید در عملیات بستان شرکت کرد. عملیات بستان به فرموده امام خمینی (ره) فتح الفتوحی در جنگ بود که بسیار افتخارآمیز بود. سیدعلی اصغر در عملیات مجروح میشود و رضا پس از دقایقی که در کنار ایشان بوده و دستش را با چفیه میبندد به ادامه عملیات بازمیگردد که او و دوستانش نیز بر اثر اصابت ترکش مجروح میشوند. آنها آن شب تا ظهر فردا در منطقه میمانند و رضا موقع اذان ظهر به شهادت میرسد. به گفته دوستان مجروحش که در کنار ایشان بودهاند در تمام این مدت رضا در حال ذکر گفتن و خواندن زیارت عاشورا بوده است. موقع اذان ظهر دیگر صدایی از رضا شنیده نمیشود و ایشان به شهادت میرسد. زمان انتقال، پیکر ایشان را با شهدای مشهد اشتباه میگیرند و به زیارت آقا امام رضا (ع) میبرند. پس از اینکه متوجه میشوند ایشان از شهدای سمنان است، به سمنان بازمیگردانند. رضا روز عاشورا وصیتنامهاش را نوشته بود. عباراتی در وصیتنامهاش وجود دارد که مشخص میشود ایشان با بصیرت راه خود را انتخاب و عاشقانه در راه خدا جهاد کرده است.
وصیتی به رنگ شهادت
این همسر جانباز شهید درخصوص زندگی مشترکش خاطرنشان کرد: در سال ۱۳۶۰ با حاج غلامعلی مثبت ازدواج کردم. ایشان در آن زمان به جبهه رفت و آمد داشت و نخستین حضورشان پس از ازدواج در همین سال در عملیات رمضان بود. پس از عملیات شایعه شد که ایشان شهید شده است. دیدم که همسایهها مدام احوال ایشان را از من میپرسند. من مشکوک شدم و گفتم شاید مشکلی پیش آمده باشد تا این که از همکارانم در سپاه پرسیدیم: «چه اتفاقی افتاده است؟» آنها نامهای از همسرم به من دادند که حاوی وصیتش بود. متوجه شدم که به همین خاطر است که همسایهها سراغ ایشان را میگرفتند، آنها احساس میکردند چون وصیتش را برایمان فرستاده پس حتما شهید شده است.
شاطری افزود: سال ۶۴ که حاج غلامعلی میخواست به جبهه برود گفت: «اینبار سالم برنمیگردم و احتمالا شهید میشوم.» قبل از عملیات کربلای چهار که ایشان و همرزمش برای سرکشی منطقه میروند بر اثر اصابت ترکش به سرش مجروح میشود. آنها با همان ماشین به سختی به عقب برمیگردند و پیش از رسیدن به بیمارستان، به کما میرود. چون برادر حاج غلامعلی نیز در جبهه بوده و میدانست که ایشان برای سرکشی منطقه رفته است متوجه مجروحیت آنها میشود و پس از پیگیری او را در بیمارستان طالقانی پیدا میکند. ایشان سه ماه و نیم در کما بود. سپس به بیمارستان تجریش تهران منتقل شد و دو ماه و نیم نیز در آنجا بود.
معجزهای در حال وقوع بود
همسر جانباز شهید حاج غلامعلی مثبت تصریح کرد: وقتی به من خبر دادند که حاج غلامعلی مجروح شده و حالش خوب نیست. احتمال دادم شهید شده باشد. وقتی این خبر را شنیدم نمیدانستم باید چه کار کنم. چون برادر و دامادمان سیدعلی اصغر جوادیآملی به شهادت رسیده بودند. مادرم خیلی به همسرم علاقه داشت به همین خاطر نمیتوانستم به ایشان بگویم که حاج غلامعلی هم شهید شده است. خلاصه از طریق خواهرم موضوع را به مادر اطلاع دادیم و باهم به تهران رفتیم. ما هر روز به ایشان سر میزدیم تا اینکه روز پنجاه و سوم بیهوشی ایشان وقتی وارد اتاق شدیم، روی کاغذی که بالای سرش بود علائم حیاتی را چک کردیم و دیدیم وضعیت ایشان در حال وخیم شدن است. در حالی که طی روزهای گذشته درمانهای خوبی روی ایشان انجام شده بود، اما علائم حیاتیاش رو به ضعف بود. آن روز ما با نا امیدی به خانه بازگشتیم و هر لحظه منتظر بودیم که خبر شهادتش را به ما بدهند. وقتی تلفن خانه به صدا درمیآمد؛ آماده خبر شهادت حاج غلامعلی بودیم. یک شب جمعهای من و برادر ایشان تصمیم گرفتیم که نام ایشان را به مهدیه تهران بدهیم تا در دعای کمیل به یاد حاج غلامعلی باشند. آن موقع همزمان شده بود با عملیات کربلای پنج و مجروحان زیادی به بیمارستان آورده بودند و تهران هم بمباران میشد.
امانتی از سوی خدا
شاطری ادامه داد: آن شب پس از دعای کمیل نام حاج غلامعلی را بردند و به مردم گفتند که برای ایشان دعا کنید و شفای ایشان را از خداوند بخواهید. چند لحظه مهدیه در سکوت فرور رفت و فقط صدای یا امام زمانِ مردم به گوش میرسید. مردم گریه میکردند و آقا امام زمان (عج) را صدا میزدند. پس از این مراسم همسر برادر حاجغلامعلی به من گفت: «در عالم رویا دیدم که ایشان روی تخت بیمارستان است و یک سیدی میآید و دستش را به صورت ایشان میکشد و حاج غلامعلی شفا پیدا میکند، نگران نباش که ایشان شفا پیدا میکند.» فردای آن روز که به بیمارستان رفتم موقعی که بالای سرش بودم، دیدم دستش در حال تکان خوردن است. ما پرستار را صدا زدیم و او این موضوع را تایید کرد. الحمدالله لطف آقا امام زمان (عج) شامل حال ایشان شد و شفا پیدا کرد. خداوند حاج غلامعلی را دوباره به ما داد. ایشان امانتی بود در دست ما که حدود ۳۴ سال پس از مجروحیت زندگی کرد.
تا شهادت، بر عهدش با خدا ماند
این همسر جانباز شهید افزود: پس از مدتی به دستور پزشک، ایشان را به سمنان انتقال دادیم و در سمنان بستری شد. مردم سمنان همیشه به یادش بودند و در مراسمات برایش دعا میکردند. پس از مرخص شدن حدود دو سال بر روی ویلچر نشست و پس از گذراندن دوران نقاهت روز به روز بهتر شد اما از لحاظ روحی بسیار آسیب دیده بود. اوایل در اجتماع حضور پیدا نمیکرد اما پس از گذشت زمان با این موضوع کنار آمد تا به شرایط روحی و جسمی مناسبی رسید. ایشان دردهای زیادی را تحمل کرد و مصداق این آیه شریفه شد که خداوند در قرآن کریم میفرماید: «مردانی هستند که بر عهدشان با خدای خود پایبندند؛ عدهای در راه خدا جهاد میکنند و شهید میشوند و برخی هم منتظر میمانند.» ایشان بدون اینکه تغییری در اعتقاداتش ایجاد شود منتظر شهادت ماند.
رسالت جانبازان
شاطری درخصوص رسالت جانبازان پس از جنگ تحمیلی گفت: زمانی که حاج غلامعلی در عملیات رمضان حضور داشت، با همکارانم در سپاه به ماموریتی رفتیم. قرار بود نوار ضبط شده یک رزمنده را به خانوادهاش در روستای حسینان سرکویر سمنان برسانیم. جریان آن نوار این بود که یک دایی و خواهرزاده در جبهه حضور داشتند. دایی در عالم رویا با امام زمان (عج) ملاقات میکند و از ایشان چند سوال میپرسد. امام زمان (عج) به این رزمنده گفته بود: «به فلان فرمانده سپاه سمنان بگویید که قدر بچه بسیجیهایی که در جبهه هستند را بداند.» وقتی ایشان از امام زمان (عج) میپرسد: «مجروحین و جانبازان ما چه موقع بهبود پیدا میکنند»، امام زمان (عج) میفرمایند: «یک عده شهید میشوند و یک عده نیز باید برای صدور انقلاب به نسلهای آینده باقی بمانند.»
سفیران امام زمان (عج) برای صدور انقلاب به نسل آینده
شاطری جانبازان را سفیران امام زمان (عج) برای نسل آینده دانست و خاطرنشان کرد: آنها باید مانند قبل پایدار باشند و برای صدور انقلاب به نسلهای آینده تلاش کنند. قرآن میفرماید: «فَاستَقِم كَما أُمِرتَ» بایستی باشید و پایداری کنید؛ جانبازان و خانوادههای آنها همچنین خانواده معزز شهدا جزء افرادی هستند که پایداری کردهاند و استقامت داشتهاند و راه شهدا را ادامه دادهاند.
خط قرمزش ولایت فقیه بود
این همسر شهید درخصوص ویژگیهای همسرش گفت: نماز جمعه خیلی برایش مهم بود در هیچ صورت نماز جمعه را ترک نمیکرد، حتی اگر مهمان داشتیم یا حالش خوب نبود، باید در نماز جمعه حضور پیدا میکرد. امر به معروف و نهی از منکر را در حد توانش در جامعه اجرا میکرد. برای ایشان حجاب خانمها بسیار اهمیت داشت. هر روز قرآن را تلاوت میکرد و مطیع امر رهبر بود؛ خط قرمزش ولایت فقیه بود. وقتی به حاج غلامعلی میگفتیم اگر به عقب برگردیم حاضری با این وضعیت جسمی که دارید دوباره به جبهه بروید؛ ایشان در پاسخ میگفت: «الان هم آمادهام، حاضرم بر روی مین بروم تا رزمندگان برای موفقیت اسلام از روی من عبور کنند.»
شهدا باید چراغ راهمان باشند
شاطری در پایان اظهار داشت: طبق فرموده مقام معظم رهبری (حف) باید از شهدا درس بگیریم، یاد بگیریم و اهداف، آرمانها و عملکرد آنها را چراغ راه خودمان قرار دهیم تا زمینهساز ظهور امام زمان (عج) باشیم. انشاءالله بتوانیم در رکاب آقا امام زمان (عج) باشیم و عاقبت همه ما ختم به شهادت شود. ما مردم خوبی داریم، از مردم عزیز میخواهم که راه شهدا را ادامه دهند؛ یکی از اهداف شهدا پشتیبانی از ولایت فقیه بوده است که انشاءالله این را در عمل نشان دهیم.
گفتگو از حمیدرضا گلهاشم