دوشنبه, ۱۷ خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۲۳
نوید شاهد – مادر شهید «ابراهیم امیراحمدی» نقل می‌کند: «صورتم را بوسید و سوار موتور شد. هنوز ایستاده بودم که سرش را برگرداند. دوباره برگشت و گفت: چیزی بگو. می‌خواستم برایش بگویم مثل مرغ پر کنده‌ام.» نوید شاهد سمنان در سالگرد ولادت، شما را به مطالعه خاطرات این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.

می‌خواستم برایش بگویم مثل مرغ پر کنده‌ام

به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید ابراهیم امیراحمدی هشتم خردادماه ۱۳۴۵ در روستای اميرآباد از توابع شهرستان دامغان به دنيا آمد. پدرش محمد، کشاورز بود و مادرش فاطمه نام داشت. دانش‌‌آموز سوم متوسطه بود. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت. بيستم بهمن‌ماه ۱۳۶۱ با سمت تک‌‏تيرانداز در رقابيه بر اثر اصابت تركش به صورت، شهيد شد. مزار وی در گلزار شهدای روستای اميريه شهرستان زادگاهش واقع است.

 

این خاطره به نقل از مادر شهید است که تقدیم حضورتان می‌شود.

می‌خواستم برایش بگویم مثل مرغ پر کنده‌ام
ابراهیم داشت می‌رفت و من هر چه سعی کردم آرام باشم نمی‌توانستم. انگار دلم را خواند. آمد کنارم نشست. دست و صورتم را بوسید و گفت: «دلت را بسپار به خانم فاطمه زهرا (س)» بعد هم خداحافظی کرد و رفت. پشت سرش راه افتادم رفتم توی حیاط. بند پوتینش را بست و دوباره نگاهم کرد. لبخندی زد و راه افتاد. رفتم توی خیابان، نگاهم کرد و گفت: «مادرجان! قربونت بشم برگرد.» گفتم: «باشه برمی‌گردم.»

همانجا ایستادم. رفت سر مزار شهدا و من هنوز توی خیابان بودم که برگشت. چشم‌هایش دو تا کاسه خون شده بود. چشمش که به من افتاد، تعجب کرد. آمد کنارم و گفت: «مادرجان! هنوز اینجایی که! برو بذار راحت برم.» بعد هم صورتم را بوسید و سوار موتور شد. هنوز ایستاده بودم که سرش را برگرداند. دوباره برگشت و گفت: «چیزی بگو» می‌خواستم برایش بگویم مثل مرغ سر کنده‌ام. بگویم دلم دارد از قفس سینه بیرون می‌جهد اما نگفتم؛ یعنی نتوانستم. خودم رضایت داده بودم. دست‌هایم را دور گردنش انداختم و صورتش را بوسیدم. ابراهیم دوباره سوار موتور شد و رفت و هیچ وقت دیگر برنگشت.

 

منبع: کتاب فرهنگ‌نامه شهدای استان سمنان-شهرستان دامغان/ نشر فاتحان-قائمی

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده