آخرین حرفهایش بوی شهادت میداد
به گزارش نوید شاهد سمنان، شهید یدالله شهاب دومین فرزند مشهدی رجبعلی و مریم، بيست و هفتم اسفندماه ۱۳۳۷ در شهرستان سمنان به دنیا آمد. بعد از او خداوند چهار برادر دیگر به پدر و مادرش عطا کرد. به مدرسه رفت. دوران ابتدایی را در مدرسه صادقیه و دبیرستان را در دبیرستان هفت تیر (صفایی سابق) خواند و در رشته ریاضی دیپلم گرفت.
به کارهای هنری و فنی از جمله تعمیر رادیو، تلویزیون و عکاسی علاقه شدیدی داشت و به همین خاطر در منزل خودشان اتاقی را به عنوان تاریکخانه درست کرده بود و عکسهایی را که میگرفت در آنجا ظاهر میکرد. در دانشگاه شرکت کرد و در مدرسه عالی تکنولوژی سمنان پذیرفته شد. فوق دیپلمش را در رشته طراحی صنعتی گرفت. در این سن و سال جوان، خیلی مؤدب و با حیا شده بود. احترام ویژهای برای پدر، مادر و اعضای خانواده قائل بود. به کوچک و بزرگ محل احترام میگذاشت.
آخرین صحبت ما شد تا قیامت!
برادر شهید نقل میکند: «هر وقت از خط مقدم به شهر میآمد، به ما زنگ میزد. آن بار خبر از شرکت در عملیات را داد و گفت: «به کسی نگو دارم میرم عملیات، شاید این آخرین تماس من باشه. عوض من از همه خداحافظی کن و به ننه هم چیزی از حمله نگو.» این آخرین صحبتهای ما شد تا قیامت.»
او هم جزء منقضیهای ۱۳۵۶ از خدمت معاف موقت شد. بعد از پایان تحصیل به خدمت فراخوانده شد و دفترچه اعزام به خدمت گرفت. سهمیه ارتش شد و بیستم تیرماه ۱۳۶۰ به آموزش رفت. سه ماه از دوران آموزشی را در پادگان عجبشیر و یک ماه دیگر را در پادگان صفر یک تهران گذراند. با درجه گروهبان سومی در لشکر بیست و یک حمزه ادامه خدمت داد و به جبهه رفت. در عملیات فتحالمبین شرکت کرد و از ناحیه پا مجروح شد. مدتی در منزل بستری شد. با بهبودی نسبی، مجدداً به منطقه برگشت.
شهادت داییاش در روحیه و اعتقادش تأثیر زیادی گذاشت و با خدای خود عهد کرد که راه داییاش را ادامه دهد. در عملیات بیتالمقدس شرکت کرد. دوم خردادماه ۱۳۶۱ بر اثر اصابت ترکش به پشت و ناحیه قلب، شهید شد. پس از انتقال پیکرش به شهر و تشییع باشکوه امت حزبالله، در جوار امامزاده یحیی و دیگر شهدای سمنان به خاک سپرده شد.
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان سمنان/ نشر زمزم-هدایت