نوید شاهد – پسرعموی شهید «ابوالفضل یزدانی» نقل می‌کند: «سیزده یا چهارده سال بیشتر نداشتیم. از خیابان تا خود خانه می‌دویدیم. محرم که می‌شد، کارمان بود. او شروع می‌کرد به مداحی و سینه‌زنی، من هم با او دم می‌گرفتم و سینه می‌زدم. توی دسته خجالت می‌کشید بخواند. برای همین، دوتایی می‌آمدیم خانه و برای امام حسین (ع) عزاداری می‌کردیم.» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، شما را به مطالعه زندگی این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.

عزاداری دو نفره

به گزارش نوید شاهد سمنان، ششم مردادماه ۱۳۴۱ مصادف با عاشورای حسینی بود که خداوند به محمد فرزندی عطا کرد که به احترام آن روز و به پیشنهاد پدربزرگ، او را ابوالفضل نامیدند. شهید ابوالفضل یزدانی در روستای کمرود سوادکوه به دنیا آمد. از همان کودکی به مراسم عزاداری ائمه اطهار علاقه شدیدی داشت.

عزاداری دو نفره
پسرعموی شهید نقل می‌کند: «سیزده یا چهارده سال بیشتر نداشتیم. از خیابان تا خود خانه می‌دویدیم. محرم که می‌شد، کارمان بود. ابوالفضل گفت: «حاضری؟» گفتم: «حاضرم.» او شروع می‌کرد به مداحی و سینه‌زنی، من هم با او دم می‌گرفتم و سینه می‌زدم. توی دسته خجالت می‌کشید بخواند. برای همین، دوتایی می‌آمدیم خانه و برای امام حسین (ع) عزاداری می‌کردیم.

محبت به خانواده‌اش را با کمک در گوسفند چرانی، آوردن هیزم و بردن كود حیوانی به مزرعه‌شان نشان می‌داد. با آنکه به سن تکلیف نرسیده بود اما نماز و روزه‌اش را ترک نمی‌کرد. با عمویش حبیب و پسرعمویش رضا یزدانی کاشی‌کاری می‌رفت. تا قبل از اعزام، کمک‌های مردمی را جمع آوری می‌کرد.

بيست و يكم فروردین‌ماه ۱۳۶۵ در پرندک تهران، آموزشی‌اش را شروع کرد و بعد از آموزشی به عجب‌شیر رفت و هجده ماه در جبهه به عنوان تکاور خدمت کرد. ابوالفضل سرانجام بيست و يكم فروردین‌ماه ۱۳۶۷ در درگیری با مزدوران بعثی عراق در منطقه عملیاتی شمال غرب، در عملیات بیت‌المقدس پنج مفقودالاثر گردید و پنج سال بعد در دوم شهریورماه ۱۳۷۲ چند تکه استخوان او روی دستان مردم خطیرکوه تشییع و به خاک سپرده شد.

 

منبع: کتاب فرهنگ‌نامه شهدای استان سمنان-شهرستان سمنان/ نشر زمزم-هدایت

پیش بینی شهید «یزدانی» قبل از عملیات کربلای شش، مروری بر خاطرات شهید یزدانی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده