سه‌شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۵۰
نوید شاهد – هم‌رزم سردار شهید "کیومرث نوروزی‌فر" نقل می‌کند: «برایم سوال شده بود که چرا پرستارها و دکترها تند تند به اتاق ما می‌آمدند و حسین را می‌دیدند و گریه می‌کردند. تا اینکه پس از مرخص شدن حسین، خانم پرستاری با صدای لرزان گفت: آن روزی که در اتاق عمل آقای نوروزی رو دیدم، دگرگون شدم ...» نوید شاهد سمنان به مناسبت دهه فجر، در سه بخش خاطراتی از این سردار شهید برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش سوم این خاطرات جلب می‌کنیم.

خواندن زیارت عاشورا حین عمل جراحی!

به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید کیومرث نوروزی‌‌فر يكم مردادماه ۱۳۴۱ در شهرستان سمنان ديده به جهان گشود. پدرش صفر و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. سال ۱۳۶۴ ازدواج كرد و صاحب يک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و دوم بهمن‌ماه ۱۳۶۴ با سمت جانشين فرمانده گردان در ام‌‌الرصاص عراق بر اثر اصابت تركش به سر و پا، شهيد شد. مزار او در امامزاده يحيای زادگاهش قرار دارد. برادرش ايرج نيز به شهادت رسیده است. او را حسين نيز می‌‌‌ناميدند.

 

مزدی که خدا به حسین داد
نتوانستم خودم را کنترل کنم. به اتاق لجستیک رفتم و پتو را روی خودم کشیدم. نمی‌توانستم جلوی گریه‌ام را بگیرم. جریان شهادت حسین (کیومرث) را همه متوجه شده بودند و سعی می‌کردند که آخرین پیامش را اجرا کنند. دو گردان را سازماندهی کردیم و به طرف فاو حرکت دادیم. همان کاری را کردیم که حسین گفته بود.

لحظه شهادتش را یادم می‌آید. بین من و او، به اندازه نیم متر فاصله بود. از خمپاره‌ای که به او اصابت کرد، هیچ صدایی در نیامد زیرا که ترکش‌های خمپاره تمام شکم او را گرفته بود. هیچ چیز جز شهادت نمی‌توانست از حسین قدردانی کند. خداوند در مقابل همه رشادت‌ها و سختی‌هایی که حسین متحمل شد، با او معامله کرد. حسین مزدش را گرفت.
(به نقل از هم‌رزم شهید، سیداسماعیل سیادت)

 

خواندن زیارت عاشورا حین عمل جراحی!
برایم سوال شده بود که چرا پرستارها و دکترها تند تند به اتاق ما می‌آمدند و حسین را می‌دیدند. بعضی از پرستارها گریه می‌کردند. با خودم گفتم: «نکنه عملش خوب نبوده!» تا اینکه حسین مرخص شد و خانمی که تکنیسین اتاق عمل بود، برای دیدن حسین به اتاقی آمد که چندی پیش حسین در آنجا بستری بود. قبلاً هم هر روز می‌آمد. می‌نشست و گریه می‌کرد. پرسیدم: «خواهرم! چرا هر روز می‌آی تا آقای نوروزی رو ببینی؟»

صدایش می‌لرزید. نگاهم کرد و گفت: «آن روزی که در اتاق عمل آقای نوروزی رو دیدم، دگرگون شدم. مخصوصاً وقتی که ایشان درخواست بی‌هوشی را رد کرد و با خواندن دعا، عمل جراحی را پیش برد!» گریه آن خانم شدت گرفت. پرسیدم: «می‌دونی چی می‌خوند؟»
گفت: «فکر کنم زیارت عاشورا بود!»
(به نقل از هم‌رزم شهید، حسین جعفری)

 

منبع: کتاب فرهنگ‌نامه شهدای استان سمنان-شهرستان سمنان/ نشر زمزم-هدایت

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده