ائمه، مژده شهادتش را دادند!
به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید کیومرث نوروزیفر يكم مردادماه ۱۳۴۱ در شهرستان سمنان ديده به جهان گشود. پدرش صفر و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. سال ۱۳۶۴ ازدواج كرد و صاحب يک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و دوم بهمنماه ۱۳۶۴ با سمت جانشين فرمانده گردان در امالرصاص عراق بر اثر اصابت تركش به سر و پا، شهيد شد. مزار او در امامزاده يحيای زادگاهش قرار دارد. برادرش ايرج نيز به شهادت رسیده است. او را حسين نيز میناميدند.
این طوری به حرم نزدیکترم!
با هم به مشهد رفته بودیم. وقتی جلو درب حرم رسیدیم، به خاک افتاد و زمین را بوسید. صورتش را روی در گذاشت و با چشمان پر از اشک وارد صحن شد. مقابل ضریح خم شد و زمین را بوسید. گفتم: «چرا این کار رو میکنی؟»
با صدای آرامی گفت: «نمیدونم! وقتی اینجا میرسم یه حال دیگهای بهم دست میده. احساس میکنم این طوری نزدیکترم، دوست دارم زانو بزنم!» از آن زمان به بعد هر وقت به حرم میروم، به یاد او زانو میزنم و زمین را میبوسم.
(به نقل همرزم شهید، پرویز بندار)
شهادت، فیض الهی است
سال ۱۳۶۲ زمان شهادت ایرج، مجلس ترحیمی در مسجد مهدیه برقرار بود. سر حسین، باندپیچی شده بود و با پیراهنی سفید جلوی مسجد ایستاده بود. فردای آن روز همانجا، او را دیدم که با دامادم شوخی میکرد و میخندید.
از حرکاتش تعجب کردم و برایم جای سوال بود. بعد از ازدواج، علت رفتارش را پرسیدم. گفت: «شهادت، فیض الهی است!» خانوادهاش را از پوشیدن لباس سیاه نهی میکرد، ولی در خلوت خودش با گوش کردن نوار ایرج، اشک میریخت.
(به نقل از همسر شهید)
ائمه، مژده شهادتش را دادند!
همسرم میگفت: «تا قبل از عقد هر چه تلاش میکردم پیشرفت داشته باشم، نمیشد. واقعاً نمیتوانستم کاری انجام دهم تا اینکه ائمه اطهار در رویا به او فرمودند: «برو ازدواج کن تا نیمی از دینت کامل شود، بعد از ادای دین، تو مهمان خدایی!»
این طور ائمه مژده شهادت را به او دادند.
(به نقل از همسر شهید)
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان سمنان/ نشر زمزم-هدایت