ماجرای حوض کوثر از زبان شهید "نصیریان"
به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید موسی نصیریان یکم شهریور ۱۳۴۷ در شهرستان گرمسار به دنیا آمد. پدرش شکرالله، کارمند بیمارستان بود و مادرش ماهبانو نام داشت. دانشآموز سوم متوسطه در رشته انسانی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و دوم دی ۱۳۶۵ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر و پهلو، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.
ترک نماز
خواب دیدم یکی از آشنایان ما در باتلاقی فرو رفته. دیدم داد و فریاد میکند و تقاضای کمک. جلوتر رفتم نجاتش دهم. ناگهان موسی جلویم را گرفت و گفت: «کجا میری؟»
گفتم: «داداش! مگه نمیبینی کمک میخواد.» گفت: «فایده نداره، ولی بهش بگو توبه کنه و از این به بعد نمازش رو بخونه.»
از خواب پریدم. نمیدانستم آن فرد که خوابش را دیدهام نماز میخواند یا نه، ولی مجبور بودم خواب را برای آن شخص تعریف کنم.
وقتی آن مرد خوابم را شنید، بسیار متحول شد و از ترک نمازش توبه کرد.
(به نقل از برادر شهید)
خبر فوت امام (ره)
خواهرم در خواب دید موسی به خانهشان آمد. پرسید: «داداش! شما که شهید شدی پس اینجا چهکار میکنی؟»
جواب داد: «حضرت امام اومدن پیش مون؛ یک هفته مرخصی دادن بریم پیش پدر و مادرمون.»
خواهرم از خواب پرید و خواب را برای پدر و مادرم تعریف کرد. فردای همان روز رادیو اعلام کرد حضرت امام (ره) از دنیا رفت.
(به نقل از خواهر شهید)
ماجرای حوض کوثر از زبان شهید
مراسم شب هفتم را برگزار کرده بودیم. همان شب یکی از همسایگان خواب میبیند موسی کنار حوضی ایستاده و همسایهمان میگوید: «آقا موسی اینجا چهکار میکنی؟ بیا برو خونهتون ببین مادرت چقدر مهمون داره.»
موسی جواب میدهد: «همه چیز رو میدونم. از دور همه رو دارم میبینم. شما بیاین جلوتر این حوض رو ببینین. این آب، آب کوثره. بیایین یک آبی به صورتتون بزنین تا تمام مریضیهاتون خوب بشه!»
همسایه جلوتر میرود و کمی آب به صورتش میزند. همان موقع از خواب میپرد. از آن به بعد نه تنها بیماری او برطرف میشود بلکه تا امروز به هیچ نوع بیماری دیگری مبتلا نشدهاست.
(به نقل از خواهر شهید)
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان گرمسار/ نشر زمزم هدایت
روایتی خواندنی از لحظه شهادت شهید موسی نصیریان