روایتی خواندنی از لحظه شهادت شهید "نصیریان"
سهشنبه, ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۴۰
نوید شاهد - همرزم شهید "موسی نصیریان" نقل میکند: «در آخرین لحظاتش رفتم بالای سرش. دیدم با اینکه نفسهای آخر رو میکشه، اما داره میخنده. گفتم: موسی! چی شده؟ چرا میخندی؟ گفت: احساس میکنم امام حسین (ع) رو از نزدیک میبینم ...» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه زندگی این شهید والامقام دعوت میکند.

لحظه شهادت
به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید موسی نصیریان فرزند شکرالله اول شهریور سال ۱۳۴۷ در گرمسار چشم به جهان گشود. وی تا سال دوم مقطع متوسطه تحصیل کرد و پس از آن
داوطلبانه عازم جبهه شد. در جبهه آرپیجیزن بود. در سال ۱۳۶۴ به مدت دو ماه در جبهه
جنوب به عنوان بسیجی به مقابله با دشمن پرداخت. در بیست و دوم دی ماه ۱۳۶۵ پس
از ماهها خدمت در منطقه شلمچه با اصابت ترکش به سر و پهلو به شهادت رسید.
مادر موسی میگوید: «یکی از دوستانش برایم تعریف کرد: «من در آخرین لحظاتش رفتم بالای سرش. دیدم با اینکه نفسهای آخر رو میکشه، اما داره میخنده.»
گفتم: «موسی! چی شده؟ چرا میخندی؟»
گفت: «میبینم که دارم میرم کربلا. ما کربلا رو برای نسلهای بعد میخواستیم، اما احساس میکنم خود امام حسین (ع) رو از نزدیک میبینم.
این جمله را گفت و در حالی که لبخند بر لب داشت به شهادت رسید.»
پیکرش پاکش در گلزار شهدای گرمسار دفن شد.
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان گرمسار/ نشر زمزم هدایت
نظر شما