این آخرین باریه که میرم جبهه!
دوشنبه, ۱۶ تير ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۰۰
نوید شاهد - برادر شهید «مجید عبدوس» میگوید: «بارها به جبهه رفت و مجروح شد اما وقتی مرخص میشد و به سمنان میآمد با همان وضعیت، به ملاقات دیگر مجروحین میرفت. بار آخر اقدام قشنگی کرد. حرفهایی زد و ضبط کرد. در نوار ضبط شده گفته بود: این آخرین باریه که میروم، اما دیگر برنمیگردم ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب میکنیم.
به گزارش نوید شاهد سمنان: شهید مجید عبدوس بیستم شهریور ۱۳۴۷ در شهرستان تهران دیده به جهان گشود. پدرش شکرالله، کارمند بود و مادرش فاطمه نام داشت. دانشآموز سوم متوسطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. یازدهم تیر ۱۳۶۵ در مهران توسط نیروهای بعثی بر اثر اصابت ترکش به سر و دست، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای امامزاده یحیای شهرستان سمنان واقع است.
این آخرین باریه که میروم
بارها به جبهه رفت و مجروح شد اما وقتی مرخص میشد و به سمنان میآمد با همان وضعیت، به ملاقات دیگر مجروحین میرفت. بار آخر اقدام قشنگی کرد. حرفهایی زد و ضبط کرد.
در نوار ضبط شده گفتهبود: «این آخرین باریه که میروم، اما دیگر برنمیگردم.» همین طور هم شد. تیربارچی بود. یک وقت متوجه شدند که تیربار کار نمیکند. ترکش به دستش خورده، دستش را قطع کردهبود و خون زیادی هم از او رفتهبود.
(به نقل از برادر شهید)
اگر نیای پشیمون میشی!
گفت: «بیا بریم این سری خیلی با حاله.» گفتم: «نه بابا! فعلا عملیاتی که نیست. عملیات که نباشه همچین حالی هم نداره.»
گفت:«نیای پشیمون میشی.»
به خاطر مشکل جسمی نرفتم. او با بچههای دیگر اعزام شد. دو هفته بعد شهید شد و من پشیمان ماندم.
(به نقل از همرزم شهید، سیدجواد علیالحسینی)
حرفهایی زدم که راه آینده خیلیها رو روشن میکنه
آخرین بار بود که میخواست به جبهه برود. به سراغم آمد و گفت: «میخوام یک امانت پیشت بگذارم.» امانتش یک نوار بود.
آن را گرفتم. خیلی تأکید کرد که کاملا مراقب باشم تا آسیب نبیند. پرسیدم: «این نوار چیه؟»
گفت: «حرف حسابی که به درد بعد از شهادت میخوره. حرفهایی زدم که به عقلم رسیده و ممکنه راه آینده خیلیها رو روشن کنه.»
(به نقل از همرزم شهید، محمد برهانی)
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان سمنان / نشر زمزم هدایت
نظر شما