خاطرات شهید قربانعلی/حجاب
شنبه, ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۲۹
«البته فرقی نمی کنه، اما تو نمی تونی با روسری خوب موهات رو بپوشونی، پس مقنعه سرت کن!»
![](/files/fa/news/1396/2/9/84643_772.jpg)
حجاب
اجازه داد که من بروم. پله ها را
دو تا یکی کردم و پایین آمدم. از دور که او را دیدم پریدم و دست هایم را دور گردنش
محکم گره زدم. پیشانی ام بوسید. بعد روی دو زانویش نشستم من را روبه روی خودش نگه
داشت و گفت:«توی مدرسه روسری سرتون
می کنین؟».
گفتم:«آره!».
گفت:«البته فرقی نمی کنه، اما تو نمی تونی با روسری خوب موهات رو بپوشونی، پس مقنعه سرت کن!». این حرف آخر را وقتی سوار ماشین می شد به من زد و رفت.
شهید قربانعلی (رضا) جامی
برگرفته از خاطره زهرا (خواهر شهید) نظر شما