همسر شهید «حسین عابدینی» گفت: «زندگی با شهید بسیار شیرین و عالی بود. درست است که شهید خیلی مشکلات داشت ولی به نظر من بسیار شیرین بود. پس از ازدواج از لحاظ معنوی خیلی رشد کردم به لطف شهدا و بهخاطر همین اصلا مشکلات زندگی به چشمم نمیآمد و برایم سخت نبود. مردم چیزهایی میگفتند اما من جز شیرینی چیزی ندیدم.»
«حسن براتی» گفت: «پسرم سه سال مفقودالاثر بود. ابتدا به ما گفتند که اسیر شده و بعد گفتند شهید شده تا اینکه در سال ۱۳۶۸ پس از تفحص تنها یک جفت پوتین از عیاکبرم آوردند. خیلی به امام و انقلاب علاقه داشت و بهخاطر همین درسش را رها کرد و به جبهه رفت.»
آزاده سیاسی و جانباز دفاع مقدس «حسین مهدیزاده» گفت: «سه بار توسط ساواک دستگیر شدم و به زندان رفتم. پس از شروع جنگ تحمیلی توفیق شصت و نه ماه حضور در جبههها را دارم و الان هم برای اطاعت از امر امام خود به مردم لبنان و غزه کمک کردهام و از مردم عزیز کشورم میخواهم برای شهادتم دعا کنند.»
اسماعیل سبحانی گفت: «یک بسیجی همیشه با اخلاص و بدون هیچ چشمداشتی به مردمش خدمت میکند و در صورت لزوم جانش را هم فدا میکند. بسیجی همیشه در کف میدان است و از خودش برای کشورش میگذرد. او برای نزدیک شدن به خدا جان و مالش را فدا میکند. وقتی به شهدایمان فکر میکنم میبینم که آنها در واقع بسیج و بسیجی را معنا کردند و از عزیزترین دارایی خود یعنی جانشان گذشتند.»
«محمدمهدی عبداللهزاده» گفت: «کتاب خطشکنان بر این اساس است که جوانان امروز با فرهنگ جبهه و جنگ در آن زمان آشنا شوند تا بتوانند با راوی کتاب که خود دانشآموز سال سوم هنرستان بود و عازم جبهه شد و تا آخر هم در دفاع مقدس باقی ماند، همزادپنداری کنند. دفاع مقدس و آن همه ایثار و فداکاری هیچگاه از یادها نمیرود و یاد شهدا تا ابد در قلب ملت زنده است.»
«سیده زهرا حسینی» گفت: «وقتی سختیهای خود را با مصیبتهای حضرت زینب(س) مقایسه میکنیم، آرام میشویم و میبینیم در مقابل ایشان ما کاری نکردهایم. همیشه از صبر و استقامت حضرت زینب(س) الگو گرفتیم و با دل و جان مانند حضرت زحمت میکشیم.»