گفتگو با جانباز «شیرافکن حافظی»
چهارشنبه, ۲۵ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۵۶
شیرافکن حافظی گفت: «برخی که ذکرشان حضرت زهرا(س) بود بر اثر اصابت گلوله و ترکش به پهلو به شهادت می‌رسیدند، برخی ذکرشان یا ابوالفضل(ع) بود و دستانشان قطع می‌گردید و برخی ذکر اباعبدالله‌الحسین(ع) را زمزمه می‌کردند و سرشان را به ارباب هدیه می‌دادند. رزمندگان ما ابوالفضل‌وار و حسین‌وار به شهادت رسیدند.»

حضرت ابوالفضل(ع)، بزرگ جانباز تاریخ انسانیت است که صحنه کربلا را تجلی‌گاه ایثار و جانبازی کرد. فداکاری‌های برادر رشید امام حسین(ع) در تاریخ بشر، مانندی ندارد. به همین بهانه سالروز میلاد حضرت ابوالفضل‌العباس(ع)، روز جانباز نام‌گذاری شده است. به مناسبت روز جانباز، نوید شاهد سمنان گفتگویی با جانباز ۵۰ درصد دفاع مقدس «شیرافکن حافظی» انجام داده‌ است که تقدیم حضور علاقه‌مندان می‌شود.

رزمندگان ما ابوالفضل‌وار و حسین‌وار به شهادت رسیدند/حاج قاسم در راه خدا جانبازی کرد و مانند پدری دلسوز برای فرزندان شهدا بود

هدیه‌‌ای از جانب خدا

حافظی در ابتدا گفت: سیزده ساله بودم که از طریق جهاد سمنان به مناطق عملیاتی رفتم و در عملیات‌های طریق‌القدس و الی‌بیت‌المقدس شرکت کردم. بعد از آزادسازی خرمشهر به عقب برگشتم و چون تک پسر خانواده بودم، به دنبال کسب درآمد رفتم که کمک حال پدر و مادرم باشم. در دی‌ماه ۱۳۶۵ مجدداً به جبهه اعزام شدم و در عملیات کربلای چهار و پنج شرکت کردم که در عملیات کربلای پنج در بیست و نهم دی‌ماه لیاقت پیدا کردم و خداوند من را به عنوان جانباز در راهش پذیرفت؛ بر اثر اصابت ترکش خمپاره، پای چپم از ران قطع شد. آن‌قدر زیاد از من خون می‌رفت که همه فکر می‌کردند من به شهادت می‌رسم. شاید به‌خاطر پدر و مادرم که تنها بودند و من کمک‌حالشان بودم، خداوند خواست که زنده بمانم.

همه با هم یکدل بودیم

این جانباز دفاع مقدس اضافه کرد: پیش از آنکه به جبهه برویم، قید همه‌چیز را می‌زدیم. بار آخر که اعزام شدم، متاهل بودم. واقعا قید تمام تعلقات دنیوی را می‌زدیم و به جبهه می‌رفتیم. در آن زمان رزمندگان باخلوص نیت می‌آمدند و تمام کارشان برای خدا بود. آنها به هم نمی‌خندیدند و با هم می‌خندیدند. در درد همدیگر شریک بودیم و غم‌خوار یکدیگر. یکدلی در جامعه موج می‌زد. وقتی مجروح شدم و من را به بیمارستان بردند، ۵۶ روز آنجا بودم و هرگز احساس غربت نکردم. چون پرستاران و مردم برای ما سنگ تمام می‌گذاشتند. آن‌قدر به ما رسیدگی می‌کردند که جای خالی هیچ‌کس را احساس نمی‌کردیم اما حالا آن یکدلی‌ها خیلی کمرنگ شده و مردم هوای همدیگر را کمتر دارند و فاصله بین مردم زیاد شده است.

رشادتی از جنس حاج بصیر

حافظی گفتار و عمل رزمندگان دفاع مقدس را یکی دانست و اظهار کرد: وقتی به جبهه رفتیم و رفتار و اعمال رزمندگان را در آنجا می‌دیدیم، عاشق آنها می‌شدیم. شب قبل از یکی از عملیات‌ها، در چادر ما چهارده نفر حضور داشتند. قرار بود یک نفر را انتخاب کنیم برای اینکه اگر نیاز به داوطلب برای بازکردن معبر مین شد، معطل نشویم. از چهارده نفر حاضر در آنجا، همه داوطلب شدند. پیرمردی به نام حاج بصیر اصرار می‌کرد که چرا نمی‌گذارید من خودم را بر روی میدان مین بیندازنم، چون من پیرمرد هستم و عمرم را کرده‌ام. بچه‌ها قبول نکردند و سه بار قرعه‌کشی کردیم و هر سه بار قرعه به نام خودِ حاج بصیر درآمد. بعد از عملیات که ایشان به شهادت رسید، متوجه شدیم که حاج بصیر روی هر چهارده کاغذی که برای قرعه‌کشی آماده کرده بود، نام خودش را نوشته بود. این‌طور رزمندگان ما رشادت کردند تا امروز مردم ما در آسایش و آرامش باشند. 

عاشق بودیم

این جانباز دفاع مقدس تصریح کرد: وقتی به جبهه می‌رفتیم، عاشق می‌شدیم و دیگر دست خودمان نبود که بمانیم یا برگردیم، جبهه ما را به سمت خود می‌کشید. واقعا خداوند شهدا را انتخاب می‌کند. من لیاقت شهادت نداشتم. پس از عملیات‌ها می‌دیدم، سر آستین‌ها و روی شانه‌های پیراهنم بر اثر برخورد ترکش و گلوله سوراخ شده اما گلوله به من برخورد نمی‌کرد، ترکش به من نمی‌خورد، این یعنی هنوز خالص نشده بودم. روز آخری که می‌خواستم برگردم، همان روز مجروح شدم و این به نظرم هدیه خداوند بود برای من و خدا را شاکرم که من را حداقل به عنوان جانباز پذیرفت. ایمان به خداوند در بین رزمندگان موج می‌زد و خداوند حافظ آن‌ها بود. قبل از اینکه برای عملیات کربلا پنج بروم، در مغازه‌ام نشسته بودم که پیرمردی با یک پا و با عصایش از جلوی من عبور کرد. خیلی غصه‌اش را خوردم و گفتم چطور زندگی می‌کند؟ وقتی بعد از مجروحیت در بیمارستان به هوش آمدم، انگار همان پیرمرد را دیدم که از جلویم عبور می‌کند و آن موقع متوجه شدم که مانند او پایم قطع شده است.

رزمندگان ما ابوالفضل‌وار به شهادت رسیدند

حافظی خاطرنشان کرد: در جبهه همه متوسل به ائمه معصومین(ع) می‌شدند و واقعاً کسانی که بااخلاص‌تر بودند، مانند همان امام معصوم به شهادت می‌رسیدند. برخی ذکرشان حضرت زهرا(س) بود بر اثر اصابت گلوله و ترکش به پهلو به شهادت می‌رسیدند، برخی ذکرشان یا ابوالفضل(ع) بود و دستانشان قطع می‌گردید و برخی ذکر اباعبدالله‌الحسین(ع) را زمزمه می‌کردند و سرشان را به ارباب هدیه می‌دادند. من دیدم جوانی را که بر زبانش ذکر اباعبدالله‌الحسین(ع) بود و مانند امامش به شهادت رسید. شب چهارشنبه‌ای دعای توسل داشتیم. آن جوان از یکی از روستا‌های استان مازندران بود. ایشان آن شب برای اباعبدالله‌الحسین(ع) نوحه می‌خواند و گریه می‌کرد. همان شب بعد از مراسم، خمپاره به نزدیکی‌اش خورد و ترکش آن، سر از بدنش جدا کرد و من آن را از نزدیک دیدم. رزمندگان ما ابوالفضل‌وار و حسین‌وار به شهادت رسیدند. واقعا جبهه دانشگاه بود. همه رزمندگان عاشق اباعبدالله‌الحسین(س) و هدفشان زیارت کربلای حسین(ع) بود.

حاج قاسم در راه خدا جانبازی کرد

این جانباز دفاع مقدس که خود مدافع حریم آل‌الله است، درخصوص سردار شهید «حاج قاسم سلیمانی» گفت: توفیق شد برای دفاع از حریم آل‌الله به سوریه رفتم. سردار سلیمانی و مدافعان حرم در آنجا رشادت‌ها کردند. سردار شهیدمان حاج قاسم سلیمانی که خود جانباز راه خدا بود، در راه خدا جانبازی کرد و مانند پدری دلسوز برای رزمندگان جبهه مقاومت و فرزندان شهدایشان بود. حاج قاسم به تمام فرزندان شهدای جبهه مقاومت سرمی‌زد و برای آنان پدری می‌کرد.

نسل جوانان ما به رفتار مسئولان توجه می‌کنند

حافظی در پایان توصیه‌هایی به نسل جوان کرد و گفت: ما باید به نسل جوانمان بگوییم که شهدا چه رشادت‌هایی کردند و چگونه به شهادت رسیدند تا الان آنها در آسایش باشند. نحوه زندگی شهدا را به نسل جوان بگوییم تا آنها با سیره شهدا آشنا شوند و در زندگی خود پیاده کنند. نسل جوان ما به عمل ما و مسئولان ما نگاه می‌کنند که آیا شهدایی رفتار می‌کنیم یا نه. جوانان ما این را می‌بینند، و اگر مسئولان پا روی خون شهدا بگذارند و به آرمان‌های شهدا پشت کنند، جوانان ما نیز این را می‌آموزند. تمام موفقیت‌های کشورمان به حرمت خون شهدا است. با این فضای مجازی که در این زمانه وجود دارد، اگر نسل امروزی ما نیاموزند که چگونه با آن رفتار کنند، فریب دشمن را خورده و خدایی ناکرده به فساد کشیده می‌شوند. امیدوارم خانواده‌ها و دولت‌مردان ما توجه ویژه‌ای به جوانان کنند تا توسط دشمن جذب نشوند. ما باید در کتب درسی دانش‌آموزان نیز از شهدا بگوییم. نحوه زندگی و رفتار آن‌ها را مورد بررسی قرار دهیم تا نونهالان و نوجوانان ما آن را ببینند و درک کنند.

 

گفتگو از حمیدرضا گل‌هاشم

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده