نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - ادبیات پایداری
شهید حسین املاکی به روایت همسر شهید
روبه روی عکس حسین آقا نشسته ام و به خواب شب گذشته ام فکر می کنم: حسین آقا لباس دامادی اش را پوشیده بود. همراه با سیدی بزرگوار، در سرزمین وسیع و سرسبزی بود که کوه های مرتفع داشت.
کد خبر: ۴۱۳۲۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۶

قاضی میرسعید به روایت همسر
ما پنج نفر هستیم. یک ماه پس از رفتن تو. آمدیم اصفهان برای جمع و جورکردن زندگی از دست رفته، آخرهای سال است. تمام اصفهان پر از برف است.
کد خبر: ۴۱۳۱۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۸

ای کوه بلند استقامت / خورشید ولایت وکرامت/ بعد از دهمین ولی تو بودی/ بر مسند عرشی امامت
کد خبر: ۴۱۲۷۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۳

دهمین آفتاب مشرق وجود / سر زد از بحر بیکران وجود
کد خبر: ۴۱۲۷۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۳

نهمین کوکب ولایت عشق/ آمد از مرز بی نهایت عشق
کد خبر: ۴۱۲۷۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۳

میلاد گل به فصل بهاران خجسته باد / آواز دلنواز هزاران خجسته باد
کد خبر: ۴۱۲۷۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۳

هفتمین آفتاب دانایی / سرزدار مشرق شکوفایی
کد خبر: ۴۱۲۷۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۳

صبح صادق دمیده و نور آورد / نوری از سرزمین طور آورد
کد خبر: ۴۱۲۷۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۳

پنجمین آفتاب روحانی / جلوگاه علوم قرآنی
کد خبر: ۴۱۲۷۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۳

ای ناب ترین قصیدۀ غم / سجاد صحیفه محرم
کد خبر: ۴۱۲۷۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۳

آنچه در سوگ تو ای پاکتر از پاک گذشت نتوان گفت که هر لحظه چه غمناک گذشت
کد خبر: ۴۱۲۷۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۳

زمان سنگین و خونین دل سحر بود زمین با ظلمت خود همسفر بود
کد خبر: ۴۱۲۷۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۳

بخوان که روضۀ غم گل کند به بوی فدک/ هزار بغض نهان است است در گلوی فدک
کد خبر: ۴۱۲۷۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۳

ای بارقۀ پاکی مهز ار تو شکوفا شد تو معنی لولا کی هستی ز تو پیدا شد
کد خبر: ۴۱۲۷۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۳

ای نور علی نور علی نور علی نور آئینه در آئینه شد آیات تو منشور
کد خبر: ۴۱۲۷۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۳

نگاهی بر خاطرات شهید لشکرخلبان علیرضا یاسینی
زمستان بود و هوا سرد، صبح زود از منزل بیرون آمدم و عازم محل کار شدم، هوا چنان سرد بود که اگر لباس گرم نمی پوشیدی، سرما تا مغز استخوان نفوذ می کرد.
کد خبر: ۴۱۲۶۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۱

برج 6 سال 1365 گردان ما- صاحب الزمان (عج) – در منطقه «شط علی» مستقر بود. واژه ی «شهردار»، آشنای بر و بچه های جبهه است. شهردار چادر ما پیرمردی بود به اسم «سیدمحمد حسینی» شصت سالی سن داشت.
کد خبر: ۴۱۲۵۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۲۹

همراه حاج احمد برای بازرسی به یکی از پایگاه های مرزی رفتیم، سر ظهر بود. آن ها از حاج احمد خواستند تا نهار را پیششان باشد. التماسش می کردند. قبول کرد و گفت: «باشه، ناهارو با شما می خورم» سفره پهن شد و غذا را آوردند.
کد خبر: ۴۱۲۴۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۲۹

زندگی و خاطرات سرلشکر شوشتری (5)
شهیدشوشتری بسیار مهربان و دل سوز بود. به اوضاع و احوال نیروهای خود از جنبه های مختلف و به خصوص معیشتی بسیار رسیدگی می کرد. فرمانده ای صبور و با تدبیر بود و اگر هم مسئولیتی به کسی واگذار می کرد حتما می خواست که این مسوولیت را به بهترین وجه انجام دهند.
کد خبر: ۴۱۲۳۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۲۶

دلنوشته های همسر شهید حسین علی داوود آبادی
از خیلی ها شنیده بودم شوهرشان که از منطقه می آیند، خسته اند. تو چرا هیچ وقت خسته نبودی حسین؟ تا خود صبح هم می نشستم برایت حرف می زدم، پای درددلم می نشستی و هیچ نمی گفتی.
کد خبر: ۴۱۲۱۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۲۹