می‌شد روی خلق و خوی حیدری‌اش حساب باز کرد

شهید «غلامعلی صداقتی» یکم فروردین ۱۳۳۳ در روستای بق از توابع شهرستان دامغان چشم به جهان گشود. پس از هجوم دشمنان به مرزهای ایران اسلامی، می‌شد روی خلق و خوی حیدری‌اش حساب باز کرد. او از نخستین جوانانی بود که برای پاسداری از آرمان‌های مردم این سرزمین به سپاه پاسداران پیوست و جان فشانی کرد و سرانجام در سی و یکم اردیبهشت ۱۳۶۵ در مهران به شهادت رسید.

به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید غلامعلی صداقتی» یکم فروردین ۱۳۳۳ در روستای بق از توابع شهرستان دامغان چشم به جهان گشود. عباسعلی و زهرا، پدر و مادرش که یک عمر ذکر ساقی کوثر ورد زبان‌شان بود و به فضیلت‌های بی‌شمار حضرت حیدر ارادت داشتند، نام کودک نو رسیده‌شان را غلامعلی نهادند.

می‌شد روی خلق و خوی حیدری‌اش حساب باز کرد

کودکی بسیار باهوش و با ذکاوت

هرکه را عشق علی(ع) در دل و در جان باشد

هردو عالم به کَفَش روضه رضوان باشد

غلامعلی کودکی بسیار پرجنب وجوش، پرنشاط و فعال بود. همین که دست چپ و راستش را شناخت با وجود سن کمش، کمک‌حال پدر و مادر بود. گرما و سرما هم نمی‌توانست جلودارش باشد. در فصل داغ و سوزان تابستان پا به پای پدر و مادر و بزرگترها در باغ و جالیز به جمع‌آوری محصول می‌پرداخت. 

کودکی بسیار باهوش و با ذکاوت بود. هنوز به مدرسه نرفته، خواندن دعا و قرآن را فرا گرفته بود. تحصیلاتش را تا پنجم ابتدایی در روستای زادگاهش ادامه داد و پس از آن در پی کسب و کار رفت. سربازی‌اش را که تمام کرد، ازدواج کرد. غلامعلی مرد مهربان خانه و خانواده بود. مسیر زندگی‌اش از میان دل و دشت و مزرعه عاشقی گذشت و به دوران انقلاب رسید.

خلق و خوی حیدری‌

بارقه‌های پیروزی امتی که سالیان دراز خاکستر را پشت سر می‌گذاشتند، دل غلامعلی را به وجد می‌آورد. با تمام توانش به انقلابیون کمک کرد تا چشمش به نور پیروزی انقلاب اسلامی روشن شد. انگار روحش جان تازه‌ای گرفته بود. پس از هجوم دشمنان به مرزهای ایران اسلامی و تنگ شدن عرصه جنگ و کارزار، می‌شد روی خلق و خوی حیدری‌اش حساب باز کرد. او از نخستین جوانانی بود که سال ۱۳۵۹ برای پاسداری از آرمان‌های مردم این سرزمین به سپاه پاسداران پیوست و جان‌فشانی کرد.

از همان روزهای نخستین جنگ در جبهه حضور داشت. داشتن همسر و سه غنچه نورس باغ زندگی، هرگز مانعی برای رفتنش نبود. میوه‌های دل و همسر عزیزش را به خدای مهربان سپرد و بارها و بارها به جبهه رفت. سیصد و هفتاد و شش روز در جبهه‌ها ماند. معاون گردان پیاده بود. مرد دیندار جبهه ایمان از خدا می‌خواست کمکش کند تا بشود آن که خدا می‌خواهد.

قاری قرآن و مداح اهل بیت(ع)

غلامعلی قاری قرآن و مداح اهل بیت(ع) بود. نماز اول وقت و رعایت حق‌الناس برایش مهم بود. می‌گفت: «خداوند هرگز حق‌الناس را نمی‌بخشد!» خدای مهربان تنها قرار دل بی‌قرارش بود. بذله گو بود و شوخ طبع. همواره شکوفه لبخند بر روی لبانش می‌شکفت. قلبی آرام، روحی پاک، وجودی آزاد و دست‌هایی قدرتمند داشت. عاشق زندگی‌اش بود. به رفاقت‌هایش تعهد و در تعهدش صداقت داشت و سرانجام از دعای خیر پدر و مادرش، عاقبت به خیر شد.

سی و یکم اردیبهشت ۱۳۶۵ در مهران توسط نیرو‌های بعثی بر اثر اصابت ترکش به گردن، شهادت را در آغوش کشید و به سیر ملکوت رفت. پیکر پاکش پس از تشییع در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

انتهای متن/

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده