دوست شهید «حسین سماوی» نقل می‌کند: «با هم سرود را خواندیم: ای الله!‌ ای خدای روح‌الله! جلسه گرم شده بود. وسط‌های سرود خواندن، مسجد از مأمور‌های رژیم پر شد. دستگیرمان کردند. مأمور‌ها ما را انداختند داخل ماشین. حسین با صدای بلند شعر را می‌خواند: ای فدای روح‌الله!»

به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید حسین سماوی» اوّل فروردین ۱۳۴۴ در شهرستان سرخه به دنیا آمد. دو برادر و سه خواهر دارد و آخرین فرزند خانواده است. اسماعیل و صغری او را حسین نامیدند. پدرش اسماعیل، کاسب و معتمد محلشان بود. حسین سه سال بیشتر نداشت که پدر را از دست داد و در شرایط سخت مالی بزرگ شد.

ای فدای روح‌الله!

فدای روح‌الله

ابتدایی را در مدرسه نظامی و راهنمایی را در مدرسه فیض شهرستان سرخه خواند. حسین در این ایام فعالیت‌هایی را مانند خواندن سرود مذهبی و اجرای نمایشنامه‌هایی در مسجد انجام می‌داد. اصرار به برگزاری نماز جماعت در مسجد داشت. اگر سؤالی شرعی داشت، می‌پرسید. از دوستانش هم می‌خواست تا در زمینه مسائل شرعی، به دنبال سؤال‌های خود بروند. اسماعیل ادهم، دوست حسین نقل می‌کند: «نفس‌هایمان را بیرون دادیم. صدایمان پیچید توی مسجد و با هم سرود را خواندیم: ای الله!‌ ای خدای روح‌الله! جلسه گرم شده بود. وسط‌های سرود خواندن، مسجد از مأمور‌های رژیم پر شد. یک چشم ما به آن‌ها بود و چشم دیگرمان به مردمی که نشسته بودند. نگذاشتند تا آخر سرودمان را بخوانیم. دستگیرمان کردند. بدجوری ترسیده بودیم. تازه آن موقع متوجّه شدیم بلندگوی بیرون مسجد هم وصل بوده و صدایمان همه‌جای سرخه پخش شده. بلندگو را امتحان کرده بودیم. چطوری صدا پخش شد نفهمیدیم. مأمور‌ها ما را انداختند داخل ماشین. حسین با صدای بلند شعر را می‌خواند: ای فدای روح‌الله!»

کار تکثیر اعلامیه‌های امام را با کمک دوستان انجام می‌داد و آن‌ها را پخش می‌کرد. با پیروزی انقلاب، فعالیت خود را در حزب جمهوری شروع نمود. روز‌های اوّل جنگ بود که علاقه‌مند به رفتن جبهه شد. امام خواستند جوان‌ها بروند و مشکل جنگ را حل کنند. با این فرمان، او هم به طوری جدّی در زمستان ۱۳۶۰ آماده اعزام شد. دوره آموزشی و نظامی را در پادگان شهید کلاهدوز و امام حسین(ع) گذراند و برای شرکت در عملیات فتح‌المبین اعزام شد.

میعادگاه والفجر چهار

از همان سال، در ناحیه مقاومت موسی‌بن‌جعفر(ع) به عنوان نیروی بسیجی کارش را شروع کرد. بعد از آن بار‌ها به جبهه رفت و بیشتر ایام در منطقه بود. وقت امتحان‌ها برمی‌گشت و با تمام شدن درس‌هایش به منطقه می‌رفت. به عنوان بی‌سیم‌چی گردان، آرپی‌جی‌زن، راننده تانک و نیروی واحد شناسایی خدمت می‌کرد.

در مرحله سوّم عملیات والفجر چهار به عنوان نیروی شناسایی به منطقه پنجوین رفت. با باز کردن معبر و خنثی نمودن میدان مین، تصمیم گرفتند به عقب بیایند. دشمن آتش‌های پراکنده‌اش را بر سر حسین و دوستان او ریخت. حسین با ترکش خمپاره به سر و صورت بی‌هوش شد و افتاد. همراهان او به محل استقرار نیرو رسیدند. آنجا متوجه غیبت حسین شدند. دوباره به محل شناسایی برگشتند. او را پیدا کردند و به بیمارستان انتقال دادند. دو روز بعد در پانزدهم آبان ۱۳۶۲ شهید شد. پیکرش را به سمنان آوردند و پس از تشییع به زادگاهش سرخه منتقل شد. او را در گلزار شهدای شهرستان سرخه به خاک سپردند.

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده