خنده زیبای روی لبهایش جواب تمام سؤالم بود
به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید حسین حمیدیفر» بیست و هشتم اسفند ۱۳۴۶ در شهرستان سمنان به دنیا آمد. پدرش محمد، کارمند بهداری بود و مادرش منور نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. سیام اسفند ۱۳۶۶ با سمت تکتیرانداز در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مدفن وی در گلزار شهدای امامزاده یحیای زادگاهش واقع است.
آرزوی شهادت
«جز خدا هیچکس نمیتونه مشکلم رو حل کنه. دست از سرم بردارین!»
اما من دست بردار نبودم. آنقدر حسین را سؤال پیچ کردم تا بالاخره از زیر زبانش کشیدم. گفت: «میبینین تموم دوستام و هر کس رو که میشناختم شهید شدن. همه رفتن و من موندم.»
(به نقل از داماد شهید)
خنده زیبای روی لبهایش
تند دویدم داخل زیرزمین و گفتم: «حسین! بیا ببین بالا چه خبره.»
در حالی که با سیمهای یک دستگاه برقی ور میرفت، گفت:
ـ چه خبره؟
ـ تموم دیوارهای خونه رو سیاه کردن.
ـ سیاه؟ با چی؟
ـ کلی شعار نوشتن. مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، درود بر خمینی ... بازم بگم؟
ـ مگه دروغ گفتن؟
ـ نکنه کار خودته حسین؟
خنده زیبای روی لبهایش جواب تمام سؤالم بود.
(به نقل از برادر شهید)
عکس رادیولوژی
مادر و پدرم رفته بودند مسافرت. آمده بودم خانه پدرم تا برادرهایم تنها نباشند. همان موقع حسین از راه رسید. دستش یک عکس رادیولوژی بود. گفتم:
ـ حسین! این عکس چیه؟
ـ هیچی، یک عکس ساده است.
ـ این بچهها که متوجه نمیشن. من هم به کسی نمیگم.
ـ تا بابا و مامان برگردن، حتماً من هم برگشتم جبهه. اون وقت هیچکس هم از این عکسها بویی نمیبره.
این را گفت و به سختی خم شد تا بند کفشهایش را باز کند. پشت لباسش خونی بود. با نگرانی گفتم: «حسین! کمرت چی شده؟ چرا خونیه؟»
لبخندی زد و نگاهی به پشت لباسش انداخت و گفت: «بالاخره فهمیدی! هیچی نیست یک زخم کوچکه.»
زخم کوچکی که حسین میگفت، ترکشی بود که او را از جبهه روانه بیمارستان کرده بود.
(به نقل از برادر شهید)
انتهای متن/