مادر شهید «ایرج کنشلو» نقل می‌کند: «آمد پیشم و گفت: پیش من نمی‌یای؟ گفتم: مریض بودم، دلم می‌خواست بیام، اما نتونستم. گفت: مادر! همیشه که تو نباید به من سر بزنی، یک‌بار هم من می‌یام، اشکالی نداره.» نوید شاهد سمنان به مناسبت هفته فراجا، خاطرات این شهید گران‌قدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.

شهید به عیادت مادر بیمارش می‌آمد

به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید ایرج کنشلو» یازدهم آذر ۱۳۵۰ در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش قربانعلی (فوت ۱۳۵۴) و مادرش گلخاتون نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. کارگری می‏‌کرد. سرباز نیروی انتظامی بود. هفتم مرداد ۱۳۷۰ در پاسگاه سلطانی نوار مرزی ترکیه هنگام درگیری با نیرو‌های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکر وی را در گلزار شهدای روستای یاتری‌سفلی از توابع شهرستان آرادان به خاک سپردند.

 

این خاطرات به نقل از مادر شهید است که تقدیم حضورتان می‌شود.

ناراحت نباش

برای ما مشکلی پیش آمده بود. ناراحت بودم. من و ایرج در اتاق با هم حرف می‌زدیم. گفت: «چرا ناراحتی؟ دنیا این‌طور که هست نمی‌مونه.»

گریه کردم و گفتم: «نمی‌دونم چطور این مشکل رو حل کنم؟» با ناراحتی گفت: «وقتی خدا هست، گریه و زاری فاید‌ه‌ای نداره. ما بزرگ می‌شیم و در سختی‌ها کمکت می‌کنیم، ناراحت نباش!»

کومله‌ها بدن فرزندم را بی‌سر رها کردند

در کردستان بیشتر به من نیاز دارن

یک سال اولِ سربازی را در آمل گذراند. بعد از آن او را به کردستان فرستادند. برای خداحافظی پیش ما آمد. گفتم: «تو بچه بزرگ منی. با رفتنت ما تنها می‌شیم.»

حرفم را قطع کرد و گفت: «مادر! چطوری؟»

گفتم: «نمی‌دونم. کاش پیش ما می‌موندی!»

با ناراحتی گفت: «توی کردستان بیشتر به جبهه کمک می‌کنم، اما اینجا نمی‌تونم وظیفه‌ام رو خوب انجام بدم. مادر‌های زیادی هستند که بچه‌هاشون با ما خدمت می‌کنن. تو هم یکی از اونها!»

ایرج جان شیرینش را در راه امنیت وطن داد

به عیادت مادر بیمارش می‌آمد

دو هفته‌ای مریض بودم. دو شب جمعه سر خاک ایرج نرفتم. خوابش را دیدم. آمد پیشم و گفت: «پیش من نمی‌یای؟»

گفتم: «مریض بودم، دلم می‌خواست بیام، اما نتونستم.»

گفت: «مادر! همیشه که تو نباید به من سر بزنی، یک‌بار هم من می‌یام، اشکالی نداره.»

 

انتهای متن/

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده