خادمالحسین بود و شوروشوق انقلاب در سر داشت
به گزارش نوید شاهد سمنان، هشتمین روز خرداد سال ۱۳۱۶ دفتر روزگار نام «حسن شیرآشیانی» فرزند علیاکبر را در خود ثبت کرد. در خانوادهای متدین و مذهبی در شهرستان دامغان به دنیا آمد. تا ششم ابتدایی درس خواند. کودکی بیش نبود که سایه مهربان پدر را از دست داد. درس و تحصیل را رها کرد و برای پیدا کردن کار و ادامه زندگی به تهران رفت.
خادمالحسین بود
کارگر کارخانه چیتسازی بود. سال ۱۳۵۳ ازدواج کرد. همسر شهید نقل میکند: «از زندگی توقع چندانی نداشتم. همه چیز به خیری و خوشی پیش میرفت. من همسر دوم شهید بودم. خانم اولش به رحمت خدا رفته و چهار فرزند از خود به یادگار گذاشته بود. وقتی به خواستگاری من آمد، سیودو ساله بودم. زندگی آرام و شیرینی در کنار حسنآقا و بچهها داشتیم. خداوند دو فرزند نصیب من کرد و ما دارای شش فرزند، چهار پسر و دو دختر شدیم. کمکم بچهها بزرگ شدند و دختر اولمان در زمانی که حسنآقا در قید حیات بود، ازدواج کرد و به خانه بخت رفت.
حسنآقا اهل رفتوآمد بود. دین و ایمانش هم خوب بود. هر چند وقت یکبار من و بچهها را به مسافرت میبرد؛ شمال و مشهد و جاهای دیگر. برخوردش با بچهها خیلی خوب بود. در ایام سوگواری سالار شهیدان در ماه محرم، برای عزاداران حسینی در مسجد و حسینیه آشپزی میکرد. دست بچهها را میگرفت و با خودش به مسجد میبرد.»
شوروشوق انقلاب
فرزند شهید نقل میکند: «در همه راهپیماییها با شوروشوق شرکت میکرد. یک رادیو کوچک داشت که همیشه همراهش بود و هر وقت که به خانه برمیگشت، با هیجان تمام اتفاقاتی را که در راهپیمایی افتاده بود، برای بقیه تعریف میکرد. هنگامی که در اوایل اوجگیری انقلاب، همکاران ایشان در کارخانه چیتسازی بهمنظور اعتراض اعتصاب کرده و دست از کار کشیده بودند، او برای همکاران خود آذوقه تهیه میکرد و از روی دیوار کارخانه، آنها را به دوستان و همکارانش میرساند.»
با شروع جنگ، داوطلبانه بهعنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دوم تیر ۱۳۶۳ با سمت راننده تانکر سوخت در بستان به شهادت رسید. مزار وی در بهشت زهرای شهرستان تهران واقع است.
انتهای متن/