هم‌رزم شهید «عزیزالله قصاب» نقل می‌کند: «او لباس نو را درآورد و لباس سیاه پوشید. هیچ‌کس متوجه نشد. همه داشتند خودشان را برای عملیات آماده می‌کردند. گفتم: عزیزالله! این طوری می‌خوای بیای عملیات؟ با کناره‌های دست، پیراهن را تکان داد و گفت: مناسب‌ترین لباسی‌یه که توی این عملیات می‌تونم بپوشم.»

d

به گزارش نوید شاهد سمنان، بیست و دومین روز از مرداد ماه ۱۳۴۱ آقای رمضان قصاب و همسرش نسا، صاحب سومین فرزند خود شدند. مسافر کوچک تازه رسیده عزیزالله نام گرفت. شهید عزیزالله قصاب تحصیلات خود را در مدرسه‌های شهید مطهری، شهید منتظری و شهید بهشتی سمنان گذراند و هم‌زمان با تحصیل در فعالیت‌های ضد رژیم، قبل از انقلاب شرکت فعال داشت.

با لباس سیاه و غسل شهادت، آماده عملیات می‌شد

در خرداد سال ۱۳۵۸ در رشته طبیعی دیپلم گرفت و یک سال بعد وارد سپاه شد. پس از یک ماه دوره آموزشی، به جبهه خرمشهر، اهواز و بستان اعزام شد. پس از بازگشت از جبهه در پایگاه بسیج ثبت نام کرد و این بار از طریق بسیج به کرمانشاه اعزام شد. هم‌رزم شهید نقل می‌کند: «عزیزالله لباس نو را درآورد و لباس سیاه پوشید. هیچ‌کس متوجه نشد. همه داشتند خودشان را برای عملیات آماده می‌کردند. گفتم: «عزیزالله! این طوری می‌خوای بیای عملیات؟»

با کناره‌های دست، پیراهن را تکان داد و گفت: «مناسب‌ترین لباسی‌یه که توی این عملیات می‌تونم بپوشم.» با ابرو‌های درهم پرسیدم: «لباس سیاه؟» به بقیه اشاره کرد و گفت: «آقای جدیدی این بچه‌ها رو می‌بینین؟ همه‌شون از منطقه برمی‌گردن، ولی من با شما نیستم.» سه، چهار نفر با خنده و شوخی سربه‌سر هم می‌گذاشتند. یک نفر ظرفی از حنا را به هم می‌زد و دو نفر هم با التماسِ دعا و گریه از هم خداحافظی می‌کردند. نگاهم را از بچه‌ها گرداندم طرف عزیزالله، رسیده بود به آخر چادر. گفتم: «عزیزالله جان! کجا؟» بسته‌اش را نشان داد و گفت: «باید آماده باشم و رفت که غسل شهادت کند.» چند ساعت بعد وقتی از عملیات برمی‌گشتیم، همه بچه‌ها بودند جز عزیزالله قصاب.»

بیست و دومین روز از آذرماه ۱۳۶۰ در عملیات مطلع‌الفجر در منطقه گیلانغرب در اثر اصابت گلوله به کمر به شهادت رسید. یک ماه پس از شهادت پیکر مطهر وی به زادگاهش بازگردانده شد. در بیست و دوم دی ماه ۱۳۶۰ در امامزاده اشرف (ع) سمنان به خاک سپرده شد.

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده