فرق شکافته؛ حسین در شب قدر اشبه الناس به مولایش شد
به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید حسین قدس بیستم فروردین ۱۳۴۴ در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش عباسعلی و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیستم خرداد ۱۳۶۴ همزمان با شب قدر در بمباران هوایی سایت ایلام بر اثر اصابت ترکش به سر و پا، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای امامزاده یحیای شهرستان سمنان قرار دارد.
به دادم رسید
مانده بودم حیران و سرگردان. آن وقتِ شب دستم به هیچ جا بند نبود. به ناچار در زدم. در را باز کرد و گفت: «سلام همسایه! چیزی شده؟» گفتم: «حسینجان! مهمون واسم رسیده، هیچی هم توی خونه ندارم.» خیلی نکشید. با کباب و نان و پیاز توی یک پلاستیک، چند تا شیشه نوشابه هم توی پلاستیک دیگر پیدایش شد.
فردا صبح نزدیک خانهمان دیدمش. داشتم میرفتم پیشش تا از او به خاطر دیشب تشکر کنم. تا چشمش به من افتاد، با دوستش راهش را کج کرد. تندتند قدم برداشت، طوری که به گرد پایش هم نرسیدم.
(به نقل از همسایه شهید)
فرق شکافته؛ حسین در شب قدر اشبه الناس به مولایش شد
روز موعود بود. مرخصیهایش را جمع کرده بود تا بیشتر پیش خانوادهاش بماند، اما دلش بیقرار بود. ماشین که به ریپ زدن افتاد، همه ناراحت شدند، اما او با خوشحالی از ماشین بیرون پرید.
- حاجی! تا تو ماشینتو به راه کنی یه دقیقه رفتم و اومدم.
- کجا؟
- میرم با دوستام خداحافظی کنم.
تو که ما رو کشتی از بس خداحافظی کردی؟
ملتمسانه به حاجی نگاه کرد و گفت: «حاجی!».
توی نگاهش چیزی بود که دهان حاجی را قفل زد. به محض رسیدنش، هواپیماهای دشمن آسمان آبی را پر کردند. حسین پرید پشت ضدهواییاش.
- حسین! بیا پایین. چرا کلاه نذاشتی؟
گلولههای پشت سر هم به طرف هواپیما شلیک و چند دقیقه بعد صدای ضدهوایی خاموش شد. وقتی جنازهاش را دیدم فرق سرش از وسط دو تا شده بود، اما خندهای زیبا روی لبانش نقش بسته بود. یاد حرفهایش افتادم: «مامان! اگه من و داداش تیکه پاره هم شدیم، تو باید همیشه بخندی. آخه من نمیتونم ناراحتی تو رو تحمل کنم.»
(به نقل از همرزم شهید)
انتهای متن/