يکشنبه, ۲۱ شهريور ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۰۵
نوید شاهد – همرزم شهید «علی رضایی» نقل می‌کند: «نگاهی به على انداختم؛ یک پتوی پاره مشکی برداشته بود. پتویی که هیچ کدام از ما نگاهش هم نمی‌کردیم. مهدی زین‌الدین کنار على آمد و گفت: ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد ولادت، در سه بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.

ویژگی برجسته شهید «رضایی» به نقل از شهید «زین‌الدین»

به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید علی رضایی بیستم شهریورماه ۱۳۴۲ در شهرستان دامغان چشم به جهان گشود. پدرش حسن، کارگری می‌‌کرد و مادرش گوهر نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. پاسدار بود. ازدواج کرد. بيست و دوم اسفندماه ۱۳۶۳ در شرق رود دجله عراق بر اثر اصابت تركش به سينه، شهيد شد. پيکر وی را در گلزار شهدای فردوس‌‏رضای زادگاهش به خاک سپردند.

 

این خاطرات به نقل از همرزم شهید است که تقدیم حضورتان می‌شود.

ویژگی برجسته شهید رضایی به نقل از شهید زین‌الدین

همه دسته‌ها، وسایل‌مان را برداشتیم و برای آموزش به راه افتادیم. علی پیش قدم شد؛ بعد هراتی و به دنبال آنها بقيه بچه‌ها. هر کدام چند تا پتو برداشته بودیم. نگاهی به على انداختم؛ یک پتوی پاره مشکی برداشته بود. پتویی که هیچ کدام از ما نگاهش هم نمی‌کردیم، چه برسد به برداشتنش. چون می‌دانستیم برای آموزش، ما را به مناطق سخت و سرد می‌برند. به همین خاطر چنین پتویی به درد ما نمی‌خورد.

در آن شرایط هرکس سعی داشت حداقل با همراه داشتن برخی لوازم، سختی کار را بر خودش آسان‌تر کند ولی علی فقط همان یک پتو را برداشته بود. به ستون در حال حرکت بودیم که مهدی زین‌الدین کنار على آمد و گفت: «برادر رضایی با این تجهیزات کم می‌خوای بری آموزش؟» نگاه پر معنی‌شان به هم گره خورد و هر دو لبخند زدند. مهدی گفت: «برادر رضایی سبک بال حرکت می‌کنه و این سبک بالیش در همه کارها مشخصه و اونو از دیگران متمایز کرده.»

 

علی بین ما از همه غصه‌دارتر بود

انگار على مهره مار داشت. بچه‌ها خیلی دوستش داشتند. در جزیره مجنون هنگام عملیات خیبر، داخل کانالی مستقر شدیم. باران شدیدی آمد و زمین کانال پر از گل شد. ما در آنجا سنگری نداشتیم؛ همان کانال هم مسجد محراب ما بود، هم محل خواب و خوراک‌مان. آب باران زمین را لغزنده کرده بود؛ برای طی مسیری کوتاه چندبار به زمین می‌خوردیم. علی گفت: «کاشکی کمک می‌کردین گل‌های کف کانل رو جمع می‌کردیم.»

بلافاصله خلیل بیل را برداشت و گفت: «داداش علی! نگران نباش الان خودم ردیفش می‌کنم.» از سر کانال شروع کرد و گل‌ها را تراشید و بیرون ریخت. کار که به اتمام رسید پیش على آمد و گفت: «داداش على! خیالت راحت باشه، کانال رو تمیز کردم.» على لبخندی زد و گفت: «خدا خیرت بده! دستت درد نکنه! خیلی زحمت کشیدی.» طولی نکشید که خمپاره‌ای کنار خلیل پایین آمد و او را به شهادت رساند. بچه‌ها با تعجب بدن مطهر او را به پشت خط منتقل کردند و علی بین ما از همه غصه‌دارتر بود.

 

منبع: کتاب فرهنگ‌نامه شهدای استان سمنان-شهرستان دامغان/ نشر فاتحان-قائمی

 

ویژگی برجسته شهید «رضایی» به نقل از شهید زین‌الدین

فرمانده گروهانی که برای اشاعه فرهنگ انقلاب مشتاقانه می‌جنگید

سخنرانی شهید «علی رضایی» در خصوص خیانتی که در ابتدای جنگ تحمیلی به انقلاب اسلامی شد

شهید «علی رضایی» به روایت تصویر

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده