نوید شاهد – مادر شهید «محمدباقر فرح‌زاد» نقل می‌کند: «داغ محمدباقر، مریض و ناتوانم کرده بود. یک شب به خوابم آمد. دستم را گرفت و بلندم کرد و گفت: «پاشو خوب می‌شی! دیگه نخواب! اینقدر هم نگران من نباش!» نوید شاهد سمنان در سالگرد ولادت، شما را به مطالعه زندگی این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.

پس از شهادت، سلامتی را در خواب به من هدیه داد

به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید محمدباقر فرح‌زاد فرزند ابوالقاسم و شیره، هفدهم مردادماه ۱۳۴۴ در روستای غنی‌‌آباد از توابع شهرستان دامغان به دنيا آمد. پدرش دامدار و کشاورز بود و از این طریق امرار معاش می‌کرد. محمدباقر بزرگ شد و با گرما، سختی و زمختی کویر آشنا بود و همین باعث شد که با هر شرایط سختی کنار بیاید.

با ادب و مقید به امور شرعی

تا دوم راهنمایی را در روستای غنی‌آباد درس خواند و در کنار درس خواندن، کشاورزی و گله‌داری می‌کرد. محمدباقر از همان دوران نوجوانی علاقه‌مند به مسائل دینی، مقید به رعایت امور شرعی و احترام به بزرگ‌ترها بود.

پس از آغاز جنگ تحمیلی از آنجایی که به امام عشق می‌ورزید و موضوعات انقلاب را قبل و بعد از پیروزی به طور مستمر پیگیری می‌کرد، چند بار به جبهه اعزام شد. تصمیم گرفت وارد سپاه شود. دوره‌های آموزشی را طی کرد. پول‌های پس‌اندازش را برای کمک به جبهه اهدا می‌کرد. یک بار از ناحیه ساق پا مجروح شد؛ بی آنکه کسی بفهمد به مرخصی آمد و هنوز حالش بهتر نشده بود که دوباره به منطقه بازگشت.

خودش را مدیون خانواده شهدا، اسرا و مجروحین می‌دانست. تأکید زیادی بر رفتن جوانان به جبهه داشت. مسئول دسته بود و بيست و نهم تيرماه ۱۳۶۶ در جزيره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به شکم، پا و كمر، شهيد شد.

پس از شهادت، سلامتی را در خواب به من هدیه داد

مادر شهید نقل می‌کند: «داغ محمدباقر، مریض و ناتوانم کرده بود. مدتی نمی‌توانستم بروم فردوس‌رضا. یک‌شب به خوابم آمد و گفت: «حالا دیگه به من سر نمی‌زنی؟» گفتم: «مریضم و حال راه رفتن ندارم.» دستم را گرفت و بلندم کرد و گفت: «پاشو خوب می‌شی! دیگه نخواب! اینقدر هم نگران من نباش!»

پیکرش مفقود شد و ده سال بعد نشان هویتش یک پلاک بود که کشف و در گلزار شهدای فردوس‌رضای دامغان به خاک سپرده شد.

 

منبع: کتاب فرهنگ‌نامه شهدای استان سمنان-شهرستان دامغان/ نشر فاتحان-قائمی

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده