حنا؛ درخواست شهید باقری قبل از شهادت
به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید سيدقربان باقری بيستم آبان ۱۳۴۷ در روستای قوشه دگرمان از توابع دهستان نردین میامی به دنیا آمد. پدرش سیدمصطفی و مادرش بستنسا نام داشت. تا اول راهنمايی درس خواند. پاسدار بود. شانزدهم مرداد ۱۳۶۷ در ارتفاعات ملخخور مریوان توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. پيكر وی را در گلزار شهدای شهرستان شاهرود به خاک سپردند.
سیدقربان هیچوقت ما راتنها نگذاشت
صدای نماز خواندن سیدقربان را میشنیدم. بچهام نمازخوان و روزه بگیر بود. بعد نمازش که میشد، اشک میریخت. آرام و بیصدا گریه میکرد تا کسی صدای او را نشنود. سید قربان بعد از بیشتر نمازها برای سلامتی من و پدرش دعا میکرد. بچهام همیشه حواسش به ما بود و ما را تنها نمیگذاشت.
(به نقل از مادر شهید)
درخواست حنا قبل از شهادت
سید قربان از این حرفها نمیزد. گفتم: «حنا رو میخوای چکار کنی؟»
بچهام سربازیاش را در منطقه جنگی بود. آمده بود مرخصی. حالا از من حنا میخواست. یک ذره دلم شور افتاد؛ ولی به روی خودم نیاوردم. سید قربان در جوابم گفت: «میخوام دست و پامو حنا کنم، آخه شهید میشم!»
(به نقل از مادر شهید)
خواستگاری
باورم نمیشد سیدقربان هم فکر و ذهنش پیش دختری باشد. قبل اعزامش به من گفت: «اگه از جبهه برگشتم، خودت به مادر بگو برام بره خواستگاری!» و رفت جبهه. سید قربان بیشتر از فکر و ذهنش دلش در جبهه مانده بود.
(به نقل از خواهر شهید»
فرهنگنامه شهدای استان سمنان، شهرستان میامی/ نشر قائمیه