چهارشنبه, ۱۶ تير ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۱۷
نوید شاهد – یکی از بستگان شهید «محمدرضا محمودزاده» نقل می‌کند: «شبی همسرم در خواب ناله می‌کرد و خیس عرق شده بود. بیدارش کردم. گفت: لااله الاالله! عجب خوابی بود! دیگه برای محمدرضا گریه نکن! خواب پاهای زخمی محمدرضا رو دیدم. می‌گفت: اینها جای اشک‌های مادرمه!» نوید شاهد سمنان در سالگرد ولادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.

این پاهای زخمی، جای اشک مادرمه!

به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید محمدرضا محمودزاده بیست و پنجم تیرماه ۱۳۴۴ در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش مختار، کوره‌دار بود و مادرش کبرا نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیستم اسفندماه ۱۳۶۳ در کرمانشاه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار فردوس‌‏رضای شهرستان دامغان قرار دارد.

 

این پاهای زخمی، جای اشک مادرمه!
وقتی به شهادت رسید، همیشه سر خاکش می‌رفتم و گریه می‌کردم. شبی همسرم در خواب ناله می‌کرد و خیس عرق شده بود. بیدارش کردم. اطرافش را نگاه کرد و گفت: «لااله الاالله! عجب خوابی بود!» اشک در چشمش جمع شد و ادامه داد: «دیگه برای محمدرضا گریه نکن!» گفتم: «چرا؟ خواب دیدی؟» گفت: «آره! خواب پاهای زخمی محمدرضا رو دیدم. می‌گفت: اینها جای اشک‌های مادرمه!»
(به نقل از مادر شهید)

 

امام حسین (ع)، برادرم را نجات داد
مادرم می‌گفت: «خدایا! تو رو به امام حسین (ع) شفای بچه‌ام رو بده! تو رو به این شب‌های عزیز قسمت می‌دم.» می‌گفت و گریه می‌کرد. کنار در ایستاده بودم و نگاهش می‌کردم. البته پا به پایش اشک می‌ریختم. همه نگران حال برادرم بودیم؛ یک پسر بچه دوساله؛ بیماری سرخک گرفته بود.

همه بدنش شده بود دانه‌های ریز قرمز و از آن بدتر، تب شدیدش بود که حتی با پاشویه هم پایین نمی‌آمد. ماه محرم بود. یادم می‌آید که صدای نوحه‌‎های عزاداری در روستا پیچیده بود. بعد از کلی راز و نیازِ پدرم زیر آسمان، ساعتی نکشید که تب محمدرضا قطع شد. از آن به بعد هر سال پدرم برای سلامتی‌اش نذری می‌داد و این کار ادامه داشت حتی بعد از شهادت.
(به نقل از خواهر شهید)

 

منبع: کتاب فرهنگ‌نامه شهدای استان سمنان-شهرستان دامغان/ نشر فاتحان-قائمی

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده