وقتی که او بود ...
به گزارش نوید شاهد سمنان، شهید عزتالله حسنی ششم ارديبهشتماه ۱۳۳۱ در شهرستان دامغان ديده به جهان گشود. پدرش اكبر، کارگر بود و مادرش زهرا نام داشت. تا پايان دوره راهنمايی درس خواند. كارمند کارخانه ذوبآهن بود. سال ۱۳۵۰ ازدواج کرد و صاحب سه پسر و چهار دختر شد. از سوی جهاد سازندگی به جبهه رفت. هشتم فروردينماه ۱۳۶۱ بر اثر اصابت گلوله مجروح شد. نهم خردادماه ۱۳۸۱ در زادگاهش بر اثر عوارض ناشی از آن به شهادت رسيد. پيكر وی را در گلزار شهدای فردوسرضای همان شهرستان به خاک سپردند.
این خاطره به نقل از فرزند شهید است که تقدیم حضورتان میشود.
وقتی که او بود، یاد قمر بنیهاشم در دلها بود
وقتی که او بود، نماز اول وقت فراموش نمیشد چرا که در سختترین شرایط حتی در میدان جنگ هم سعی در اقامه نماز اول وقت داشت. وقتی که او بود، در خطرها قوت قلب و دلگرمی داشتیم چرا که شیرمردی شجاع بود. وقتی که او بود، کارهای دشوار بر زمین نمیماند چرا که مرد خطر بود. وقتی که او بود، معنی کار و تلاش را میفهمیدیم چرا که مرد عمل بود.
وقتی که او بود، یاد قمر بنیهاشم در دلها بود چرا که دستی در راه دوست فدا کرده بود. وقتی که او بود، مفهوم یا ابوالفضل طنینانداز بود چرا که این ذکر به ویژه در سختیها بر زبانش بود. وقتی که او بود، مفهوم احسان به والدين بهتر درک میشد چرا که همواره خدمتگزار پدر و مادر بود. وقتی که بود، همگی شاد بودیم چرا که غمهایش در دل و شادیاش بر چهره، با صفا و خوش مشرب بود. وقتی که او بود، مفهوم دستگیری از ضعیفان را واضحتر میفهمیدیم چرا که این عمل پسندیده سرلوحه اعمالش بود.
او با اینکه در اوایل دفاع مقدس چون اربابش حضرت ابوالفضل یک دستش را در جبهه از دست داده بود اما باز هم چند بار پس از آن به جبهههای نبرد اعزام شد و حماسهها آفرید. شاید در اثبات ارادت به مقتدایش حضرت ابوالفضل، سنگینی دستی دیگر و نیز جسم خاکی را احساس میکرد. آری اینها همه سخنان همرزمان، دوستان و بستگان شهید است. امید است که درسی بیآموزیم برای زندگی درست.
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان دامغان/ نشر فاتحان-قائمی