تا باشه از این سیلیها!
به گزارش نوید شاهد سمنان، شهید علیمحمد قربانیان پانزدهم فروردینماه ۱۳۵۰ در شهرستان دامغان به دنيا آمد. پدرش علیاكبر، كشاورزی میكرد و مادرش ماهنسا نام داشت. تا پايان دوره ابتدايی درس خواند. دامدار بود. از طرف بسيج عازم جبهه شد. چهارم دیماه ۱۳۶۵ در شلمچه بر اثر اصابت تركش، به شهادت رسيد. مزار او در فردوسرضای زادگاهش واقع است.
این خاطرات به نقل از مادر شهید است که تقدیم حضورتان میشود.
تا باشه از این سیلیها!
داشتم از عصبانیت منفجر میشدم. نگاهش کردم. انگار نه انگار که اتفاقی افتاده باشد؛ مشغول آب دادن به گلدانها بود. خبرش را پسر بزرگم داده بود. به طرفش رفتم و گفتم: «مگر تو مقصر بودی که بهت سیلی زد؟»
نگاهی کرد و با لبخند گفت: «مادرجان! اگه اینطوری آروم میشه، بگذار یک سیلی به ما بزنه. اون ناراحت و دل شکسته بود. آخه پسرش است. اون فکر میکنه که من بهش گفتم بره جبهه. تا باشه از این سیلیها!»
اونوقت کارت قشنگتر میشد!
هنوز کیف و کتابش را داخل اتاق نگذاشته بود. بدو بدو آمد و گفت «مامان! غذا چی داریم؟ گشنمه!» علىمحمد هم پیشم بود. گفت: «آبجی جان! سلام یادت رفت؟» سرش را پایین انداخت و سلام کرد. گفتم: «دخترم! دستت رو بشور بعد بیا!»
سر سفره غذا بودیم. تند و تند غذا میخورد. در همین حین گفت: «داداش جون! امروز من کار خوبی کردم.» برادرش خوشحال نگاهش کرد و گفت: «خب تعریف کن، ببینم خواهرم چه کار کرده؟» همانطور که غذا میخورد، شروع به حرف زدن کرد. علیمحمد گفت: «آبجی جان! اول غذات رو بخور، خوب نیست با دهان پر حرف بزنی.»
لقمه را قورت داد و گفت: «امروز امتحان املاء داشتیم. مریم مداد نیاورده بود. روش نمیشد که بگه. معلم وقتی فهمید، گفت: ’بچهها! کسی مداد اضافی داره به دوستش بده؟‘ من که مداد قبلیم توی کیفم بود، دستم رو بلند کردم و دادم. معلم از من گرفت و به مریم داد. امتحان که تموم شد، مریم پیشم اومد و از من تشکر کرد.» علیمحمد گفت: «خواهر عزیزم! همیشه سعی کن در کار خیر پیشقدم باشی. آفرین به تو با این کار خوبت!»
مکثی کرد و گفت: «اما از یک کارت ناراحت شدم.» خواهرش که شوکه شده بود و انتظار چنین حرفی را نداشت، گفت: «برای چی داداش؟» جواب داد: «بهتر بود مداد بزرگت رو به او میدادی عزیزم!» خواهرش گفت: «آخه خودم داشتم با اون مینوشتم.» علىمحمد دستی به سر و گونهاش کشید و گفت: «کارت خیلی خوب بود، اما بهتر بود که خودت با مداد کوچکت مینوشتی. اونوقت کارت قشنگتر میشد.»
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان دامغان/ نشر فاتحان-قائمی
فریادها باید برای حفظ وحدت و انسجام مردم در جامعه اسلامی باشد، مروری بر وصیت شهید قربانیان
شهیدی که قبل از شهادت با مزارش عکس گرفت، مروری بر زندگی شهید قربانیان