شهیدی که با پیامک وصیت کرد
سهشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۰۵
نوید شاهد - همسر شهید "مهدی خراسانی" نقل میکند: «با آخرین پیامکهایش وصیتش را هم میکرد و من ناباورانه آنها را میخواندم...» نوید شاهد سمنان به مناسبت سالگرد شهادت شهید "مهدی خراسانی" در دو بخش خاطراتی از این شهید والامقام را برای علاقمندان منتشر میکند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات به نقل از همسر شهید جلب میکنیم.
این خاطرات به نقل از همسر شهید مهدی خراسانی است که تقدیم حضورتان می شود.
آخرین پیامک
خیلی دلتنگ شدهبودم. پیامکهای مکرر کفاف دلتنگیام را نمیداد. اما چارهای نبود و میبایست به همان حداقلها کفایت میکردم. با آخرین پیامکهایش وصیتش را هم میکرد و من ناباورانه آنها را میخواندم.
نوشت: «از پدر و مادر دلسوزم که مرا حسین وار تربیت کردهاند سپاسگزارم! امیدوارم من را حلال کرده برای عاقبت بهخیریام مثل همیشه دعا کنند!»
و گفت: «از همسرم می خواهم که دو فرزند خردسالم را با قرآن و امام زمان (عج) آشنا کند و حسینی بار بیاورد تا نزد پروردگارمان روسفید باشیم انشاالله!»
«همسرم! عزیزدلم! یادم رفت از تو حلالیت بگیرم. من را حلال کن. اگر حرفی زدم یا کاری کردم که ناراحت شدی مرا ببخش.»
صبری از جنس زینب
مهدی زیاد به مأموریت های سهروزه و چهارروزه رفته بود. قبل از آخرین مأموریت قرار بود به مشهد برویم؛ اما به خاطر مشکلات مالی مردد بود. گفتم: «دوست دارم به زیارت بریم.»
قبول کرد. یک هفته در مشهد ماندیم. از مشهد که برگشتیم یکی از دوستانش به راهآهن آمد تا ما را به مقصد برساند. در حین صحبت گفت: «مأموریت میخوای بری سوریه؟»
خندید و گفت: «آره چطور مگه؟»
گفتم: «اونجا جنگه!»
گفت: «معلوم نیست می خوام برم یا نه.»
آن زمان به روی خودم نیاوردم و سکوت کردم. ظهر که داشتم غذا درست میکردم گفت: «راضی هستی من برم؟»
جواب ندادم. دوباره پرسید؛ کمی فکر کردم و گفتم: «اگر راضی نباشم شرمنده حضرت زهرا (س) میشم و اون دنیا روم نمیشه تو چشمشون نگاه کنم.»
تا این حرف را شنید خندید و نفس راحتی کشید. او رفت و دیگر برنگشت. ما به امید آنکه شرمنده خدا و ائمه طاهرین (ع) نباشیم و دعای آنها هم شامل حال ما بشود مثل حضرت زینب (س) صبر پیشه کردیم.
منبع: کتاب فرهنگ نامه شهدای استان سمنان / نشر فاتحان-قائمی
نظر شما