اتفاقی جانکاه در کردستان
دوشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۴۷
نوید شاهد - همرزم شهید "علی اصغر اعوانی" میگوید: «به هر جان کندنی بود از کوهها و تپه ها پایین آمدیم. توی مسیر راه میرفتیم که ناگهان یکی از بچهها فریاد بلندی کشید. به طرفش دویدیم. پرسیدیم: چی شده؟ با دست لرزانش طرفی را نشان داد. همه به آن طرف نگاه کردیم. صحنه دردناکی بود...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، مروری بر زندگی این شهید گرانقدر داشته است که تقدیم حضور علاقمندان میشود.
کمک حال پدر
به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید علیاصغر اعوانی پانزدهم خرداد ۱۳۴۰ در سمنان دیده به جهان گشود. پدرش محمدحسن و مادرش عشرت نام داشت. علی اصغر تحصیلات ابتدایی را در دبستان صادقیه و تحصیلات متوسطه را در مدرسه امام خمینی به پایان رساند و بعد از آن علاوه بر کمک به پدرش، در مغازه مشغول جوشکاری شد.
اتفاقی جانکاه در کردستان
در سال ۱۳۵۹ دوره آموزشی را در پادگان نوده گذراند و سپس از طرف ژاندارمری به عنوان سرباز عازم کامیاران شد. حدود هفده ماه در کردستان خدمت کرد.
عباس عباسزاده همرزم علی اصغر می گوید: «به هر جان کندنی بود از کوهها و تپه ها پایین آمدیم. توی مسیر راه میرفتیم که ناگهان یکی از بچهها فریاد بلندی کشید. به طرفش دویدیم. پرسیدیم: «چی شده؟»
با دست لرزانش طرفی را نشان داد. همه به آن طرف نگاه کردیم. پیکر بیسر پاسداری روی تنه درخت تاب میخورد. لباسهایش غرق خون بود. یکی از بچهها دوید طرف جنازه که فرمانده گفت: «دست به اون نزنین، ممکنه تله باشه.»
نمیتوانستیم کاری بکنیم. با دستور فرمانده دوباره به راهمان ادامه دادیم. جلوتر که رفتیم دو جنازه بیسر دیگر روی تنه دو درخت روبهروی هم آویزان کرده بودند. حال بچهها به هم ریختهبود.
فرمانده گفت: «بچه ها! روحیهتون رو حفظ کنین. مگه دفعه اولتونه که کردستان مییاین؟»
بالاخره به شهر مریوان رسیدیم. علی اصغر بیقرار پیش فرمانده رفت و گفت: «من طاقت ندارم همینطور دست روی دست بگذارم. میخوام برم جلو با اونا رو در رو بجنگم. لبخند شیرینی مهمان صورت فرمانده شد و گفت: «می دونم که بهت خیلی سخت گذشته ولی صبر داشته باش به وقتش جلو میفرستمت.»
سرانجام بیست و دوم مهر ۱۳۶۰ در عملیات پدافندی غرب کشور با برخورد ترکش به بازو و قلبش به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از تشییع در امامزاده یحیی سمنان دفن شد.
منبع:کتاب فرهنگ نامه شهدای استان سمنان / نشرزمزم هدایت
نظر شما