داستانی شنیدنی از سرکشی های شبانه شهید یحیایی
به گزارش نوید شاهد سمنان شهید حسين يحيايي، يكم بهمن 1343 در روستاي آبخوري از توابع شهرستان سمنان به دنيا آمد. پدرش عبدالمحمد، آشپز بود و مادرش طيبه نام داشت. تا پايان دوره كارداني در رشته تربيتمعلم درس خواند. دبير آموزش وپروش بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست و دوم دي 1365 با سِمَت معاون عقيدتي سياسي لشكر عليبنابيطالب در شلمچه بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد شد. مزار او در امامزاده يحياي سمنان واقع است.
آنچه میخوانید خاطره ای به نقل از محمد اسماعیل زاده، همکار شهید "حسین یحیایی" است که تقدیم حضورتان میشود:
یکی از اهالی روستای سطوه
تعریف می کرد:« برو بیای پنهانی و رفتارهای مشکوکش کنجکاوم کرده بود. تصمیم گرفتم
ماجرا رو دنبال کنم تا بفهمم اون وقت شب، برای چی و به کجا میره؟ او نیمه شب ها از
خانه بیرون می رفت. یک شب بیدار موندم. به ساعت که نگاه کردم، دوازده و نیم رو
نشان می داد. شال و کلاه کردم. کشیک دادم تا او از خانه خارج شد. او جلو و من
تقریباً با فاصله ، پشت سرش حرکت کردم. بعد از طی مسافت بین دو روستا، از این کوچه
به اون کوچه، پیچ و خم ها رو پشت سر گذاشت. پلاستیکی که من توی تاریکی شب نتونستم
محتویاتش رو ببینم، روی دوشش بود. فکرهای جورواجوری مثل یک خط ممتد از ذهنم عبور
کرد. خودم رو جمع و جور کردم و باز هم با نگاه دنبالش کردم. به در خانه ای رسید. توقف کرد. از در و دیوار
خونه می شد فهمید که آدم های توی اون چه حال و روزی دارن. در زد. خودش گوشه ای رفت
تا دیده نشه. در باز شد و پسربچه ای که
دست به چشمان خواب آلودش می کشید، توی چارچوب در بود و سرش رو بیرون آورد. او جز
بسته داخل پلاستیک کسی رو ندید. برای اون بچه اون قدر عجیب نبود که برای من بود.
او پلاستیک رو برداشت و در رو بست. حسین از همون راهی که آمده بود به طرف خانه اش
برگشت. نفس در سینه ام حبس شد. احساس حقارت کردم.»