مرد کوچک/داستان فارسی
پنجشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۳۸
پارسا کمی فکر کرد و گفت: نه به دایی رضا می گی فردا بیاد دنبالم؟
مادر گفت دایی رضا؟
پارسا گفت: آره تا جمال ببینه یک مرد اومده دنبالم.
مادر خنده ای کرد و گفت: مگه خودت مرد نیستی؟
پارسا بغض کر د وگفت: بابای جمال هرروز میاد دنبالش، هرکس اون رو اذیت کنه به باباش می گه.
نوید شاهد سمنان: در قسمتی از متن کتاب می خوانیم:
پارسا کیفش را روی میز گذاشت و گفت: هرروز جمال من رو اذیت می کنه.
مادر گفت: می خواهی با پدر و مادرش صحبت کنم؟ پارسا کمی فکر کرد و گفت: نه به دایی رضا می گی فردا بیاد دنبالم؟
مادر گفت دایی رضا؟
پارسا گفت: آره تا جمال ببینه یک مرد اومده دنبالم.
مادر خنده ای کرد و گفت: مگه خودت مرد نیستی؟
پارسا بغض کر د وگفت: بابای جمال هرروز میاد دنبالش، هرکس اون رو اذیت کنه به باباش می گه.
مادر آهی کشید و پارسا را توی بغلش گرفت. صورتش را بوسید و گفت: باشه فردا به دایی رضا می گم بیاد دنبالت....
**********************
عنوان کتاب: مرد کوچک
موضوع: داستان فارسی
یادداشت: گروه سنی ب
نویسنده: سرکارخانم فرزانه نعیمی
تصویرگر : سرکارخانم مریم السادات میرحسنی
بامشارکت بنیادشهید و امور ایثارگران استان سمنان
ناشر: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان سمنان-نشر صریر 1397
قیمت: 80000 ریال
نظر شما