نویسنده: سر کار خانم زهرا علی زاده برمی
احساس مي‌شد امدادهاي غيبي مانند جنگ بدر به ياري ما شتافته است...

مهرابي در عمليات خيبر فرمانده بود. گفت:«برين به آقا مهدي زين‌الدين بگين که ما حدود سيصد نفر بوديم، اکثراً يا شهيد شدن يا مجروح. سختيها و مشکلات به حد بالايي رسيده. به گونه‌اي که امکان ايجاد سنگر نيست. دشمن دو روزه همه‌ي نيروهاي خط رو از پا در مي‌ياره!».

وقتي اين خبر به زين‌الدين رسيد، ايشان گفتند:«نيروها بايد تا آخرين نفس مقاومت کنن. امام فرمودن:’جزيره‌ي مجنون بايد حفظ بشه!‘.».

مهرابي با شنيدن اين پيام روحيه‌ي تازه‌اي گرفت. اما دشمن توان پيدا کرده بود. قطار تانکهاي دشمن روي جاده قرار گرفته بود. اگر مي‌رسيدند جزيره را به طور کامل اشغال مي‌کردند و همان حادثه‌ي خرمشهر پيش مي‌آمد. مهمات ما تمام شده بود. بعد از توسل به امام زمان يکي از بچه‌ها از توي خاکها گلوله‌ي آرپي‌جي را ديد. آن را برداشت. سريع توي آرپي‌جي گذاشت. اولين تانک را هدف گرفت. تانک شعله‌ور شد. با آتش گرفتن آن، تانکهاي ديگر که از سمت راست و چپ آن مي‌رفتند، توي گل فرو رفتند و نيروهاي داخل آنها مجبور شدند از بين نيزارها بيرون بيايند.

صحنه‌ي عجيبي بود. با اين حال باران گلوله به سمت عراقيها باريدن گرفت. هيچ‌کس ديده نمي‌شد. احساس مي‌شد امدادهاي غيبي مانند جنگ بدر به ياري ما شتافته است...
ادامه در کتاب ...

زندگي‌نامه‌ي سردار شهيد حاج‌ابوالفضل مهرابي:

در سوم فروردين ماه سال هزار و سيصد و چهل و يک هجري شمسي در يکي از روستاهاي جنوبي شهرستان دامغان و در جوار آستان مبارک امامزاده جعفر عليه‌السلام در حومه‌ي محمدآباد، در خانواده‌ي متدين و زحمتکش پا به دنيا گذاشت.

دوران کودکي ابوالفضل با آزمونهاي سخت و دشواري به پايان رسيد. از سال هزار و سيصد و چهل و چهار به علت وجود نظام ارباب رعيتي و با مشکلات فراوان اقتصادي که داشتند به ناچار به کلاته‌ي محمديه در چند کيلومتري آن کوچ کردند.

دوران تحصيلات ابتدايي را در روستاي محمد‌آباد طي کرد. سپس دوران راهنمايي را در مدرسه اروندرود (شهيد امينيان) با موفقيت گذراند. فاصله‌ي چهارده کيلومتري روستا تا شهر را با دوچرخه مي‌رفت و برمي‌گشت. در سال هزار و سيصد و پنجاه و هفت در رشته تحصيلي گروه خدمات اداري و بازرگاني ثبت نام کرد.

شهيد ابوالفضل مهرابي در کنار کار به تحصيل نيز مي‌پرداخت. وي با علاقه‌ي فراواني درسش را دنبال کرد. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به عضويت کميته‌ي انقلاب اسلامي در آمد و درگروه مبارزه با مواد مخدر تلاش کرد. يکي از اعضاي فعال در شناسايي چهره‌ي زشت و کريه منافقان بود و مدتي دلاورمردانه در کردستان جنگيد.

مي‌گفت:«بايد گوش به فرمان امام باشيم. ولايت، حجت خدا بر زمين است. در عمليات محرم، فتح‌المبين، والفجر مقدماتي و پاکسازي جاده‌ي بانه و سردشت و عمليات خيبر و... شرکت داشت.

سرانجام سبکبال در تاريخ شانزدهم اسفند ماه سال شصت و دو در عمليات خيبر در جزيره‌ي مجنون به شهادت رسيد و پیکرش پس از انتقال به شهر دامغان و تشیيع، در زادگاهش روستای محمدآباد آرمید.


مشخصات کتاب :
کتاب بر پله های آسمان
خاطرات برادران شهید ابوالفضل و جعفر مهرابی
نویسنده: سر کار خانم زهرا علی زاده برمی
تعداد 160 صفحه
شمارگان: 1000 جلد
ناشر: کتاب سمنگان
قطع رقعی

بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان با مشارکت ستاد کنگره سرداران و سه هزار شهید استان سمنان
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده