وصیت نامه شهید سید جمال احمد پناهی
سیدجمال احمدپناهی
بسمالله الرحمن الرحيم
بهنام خداي گناهكاران و صالحان
قال الحسين(7): «و ان تكن الابدان للموت انشئت/ فقتل امرء بالسيف فيالله افضل».[1]
«اگر بدنها براي مرگ خلق شدهاند، كشته شدن انسان با شمشير در راه خدا بهتر است».[2]
قال علي(7): «مولاي يا مولاي انت الغافر و ان المذنب و هل يرحم المذنب الاالغافر».[3]
آقاي من، اي آقاي من، تو بخشنده گناهاني و من گناهكار، آيا چه كسي جز آمرزنده گناهكار را[4] ميآموزد.
خدايا سپاست ميگويم كه به اين راه كه راه صالحان است، رهنمونم ساختي و با اينكه لياقت نداشتم، شربت شيرين و گواراي شهادت را به مذاق[5] تلخم چشاندي.
پروردگارا، ترا شكر ميكنم كه لطف بيكرانت را شامل اين عبد عاصي نيز نمودي و مرا به آرزوي ديرينهام كه رسيدن به قرب تو بود رسانيدي.
مولاجان، تو خود بهتر ميداني كه من عاشق تو بودم و [تا] با اينكه بيلياقت بودم به اين عشق حقيقيام پاسخ مثبت دادي.
خدايا، اگر قرار بر ماندن است، پس چگونه شد كه اصحاب خاصت در خون خود غلطيدند؟ و اگر قرار بر رفتن است، پس چرا ما بيمعرفتان بمانيم؟ ميدانم كه لياقت نيست، ولي چه شد كرم و لطف تو كه با آن خوي گرفتهايم. اگر بنا باشد ما را با آن گناهكاران عذاب كني، چه كنيم كه تحمل عذاب را نداريم.
با درود بيپايان به رسولالله(6)، تنها منجي آزادكننده انسان، از بند بندگي و بر رهبران راستين، پس از آن وجود شريف امامان حق شيعه از علي(7) تا مهدي موعود(عج) و درود بر امام عصر، فرماندهاي كه جان فرمانبردارانش در هواي كويش ميطپد و جاننثاران، بيصبرانه منتظرند، تا جان ناقابل خود را در ركابش ببازند و خون پاك و سرخ خود را بر سر راهش، بهعنوان سنگفرش زمين بگسترند. سلام بر رادمردي كه از سلاله اوست و نايب برحقش روحالله. درود بر شهيدان افتخارآفرين اسلام، از بدر[6] رسولالله تا بدر[7] روحالله و همه شهداي آينده اسلام، كه عاشقانه جانشان را در طبق اخلاص گذاردند و جامشيرين شهادت از دست[8] ساقي كوثر نوشيدند و به سعادت رسيدند.
ميخواهم چند جملهاي بهعنوان وصيت بنويسم، اما شرم دارم، به ياد ميآورم مادراني كه نه تنها بدن پاك عزيزشان را از صحنههاي خون و ايثار نياوردند، بلكه وصيتنامهاي هم بهعنوان دلخوشي به اسمشان تقديم نكردند، درودشان بُوَد. به هرحال سخن و وصايايم را در دو بخش آغاز ميكنم.
امت اسلام، وصيتنامه شهدا را بنگريد و بخوانيد و مطالب مشترك بين آنها را در ذهن بياوريد. اگر دقت كنيد چند مطلب در همه وجود دارد:
جبهه را پر كنيد. نكند خداي ناكرده سنگرهاي خونين كه با خون سرخ عزيزان آغشته شده است و خاكش بوي خون گرفته است، خالي بماند. تا من و تو اي برادر در روز قيامت روسياه برانگيخته شويم. نكند خداي ناكرده از اين امتحان سختي كه در پيش داريم، با سرافكندگي به در آييم. عَلَم و پرچم اسلام را تا اينجا شهيدان به دوش كشيدند. بياييد كاري كنيم كه روحشان پس از رفتنشان با ديدن اعمالمان در عذاب نباشد. كاري كنيم كه خرسندشان كنيم، تا خداوند را خرسند نموده باشيم.
امام را تنها نگذاريد، شما را به خدا پشتيبان امام امت باشيد، تا خدا نيز پشتيبانتان باشد. اگر هم پاي و هم رديف امام حركت كنيد، به قلة رهايي و سربلندي اسلام صعود[9] خواهيد كرد. اگر جلوتر حركت كنيد، در اثر عجله و تند بودن از آن قله سقوط خواهيد كرد و اگر تنهايش بگذاريد، در درة سقوط و هلاكت، در خواهيد غلطيد، كه در اين دو صورت، نه داراي اجر دنيوي خواهيد بود و نه اخروي. بلكه در هر دو عالم ذليل خواهيم شد و بهعبارت ديگر شرمندگي روز محشر را در مقابل شهيدان و امامان و پيامبران چه كنيم. كه از هر عذابي شديدتر است.
در مراسم عبادي، سياسي، اجتماعي شركت فعال داشته باشيد، تا به اين وسيله در رزم عزيزانتان در جبههها شريك باشيد. در عزاداريها، دعاها و مراسم مذهبي شركت كنيد، كه بهقول امام «ما هرچه دارم از اين عزاداريها داريم»،[10] مساجد را پر كنيد[11] و به تعريف امامان كه فرمود: «مسجد سنگر است[12] سنگرها را پر كنيد»، جامه عمل بپوشانيم و بالاخره به فرمايشات امامتان با گوش دل لبيك گوييد و عمل كنيد.
روي سخنم با شماست، اي مسئولين، شما را به مقدساتتان، كاري نكنيد كه اين امت خداي ناكرده پشت كند به شما. اينقدر اين ملت مظلوم و رنجديده را با اعمال خود ناراضي نكنيد. كساني كه دست به اين اعمال ميزنند، به دو دستهاند: دستهاي دشمن هستند و در ادارات و مراكز اجتماعي نفوذ كردهاند و منتظرند تا ضربة كاري خود را بر پيكر انقلاب وارد كنند. و به راستي اين آرزويشان را به گور خواهند برد. عدهاي ديگر ناآگاهانه كاري ميكنند كه خشم ملت را خداي ناكرده، برميانگيزند كه اين باعث خواهد شد، اين تعداد قليل، بايد جوابگوي خون شهيدان باشند و آنجاست كه نميتوانند جواب بدهند و سرافكنده ميشوند. مسئولين محترم به درد اين امت رنج كشيده برسيد، حال كه زمام امور را بهدست گرفتهايد، كوتاهي نكنيد، و در انجام مسئوليت شرعي و قانوني خود بكوشيد، نقاط ضعف را بشناسيد و در موردش به نقاط قوت بيانديشيد. هستههاي كور ضدانقلاب را بشناسيد و در نطفه خفهشان كنيد. از قهر اين ملت بترسيد. ملت همان ملتي است [كه] شاه و آمريكا و ديگر مزدوران منطقه را به بند درآورده، كاري نكنيد كه شما هم مورد اين خشم قرار گيريد. البته منظورم اين است كه به فكر باشيد تا[13] قبل از بهوجود آمدن چنين مسئلهاي، مواظب وقايع آن باشيد. در آخر به دوستان و برادرانم توصيه ميكنم كه اگر از طرف اين حقير نسبت به شما بدي رسيده است و دانسته يا ندانسته مرتكب اشتباهي شدهام، ببخشيدم. من از هيچكس چيز بدي در خاطر ندارم و از شما هم ميخواهم با من در همين دنيا تسويه[14] حساب كنيد، تا مجبور نباشم در صحراي محشر جوابگوي خطاهايم در مورد شما باشم. برايم دعا كنيد و طلب مغفرت بنماييد، كه خداوند دعاي مخلصان را زود اجابت ميكند.
به اميد سربلندي اسلام به زودي زود در سراسر گيتي
«والسلام»
بخش دوم را به خانواده گرامي و اقوام و فاميل گرامي اختصاص ميدهم.
پدر و مادر عزيز ميدانم غم دوري فرزند بس مشكل است و جانسوز، ولي اگر فقط براي رضاي خالق كون و مكان باشد، بسيار آسان و شيرين است. معترفم به اينكه در طول اين مدت، فرزند خوبي برايتان نبودم و چهبسا پنبههاي بيتوجهي گوشهايم را پر كرده بود. و دل به نصايح شما نميدادم و توجه نميكردم، ميدانم خوبي مرا ميخواستيد و من نميفهميدم. اميد دارم به بزرگي خودتان حقير را ببخشيد.
ميدانم صبور هستيد و بردبار، ميدانم خود را براي هرچه آماده كردهايد، ولي باز هم متذكر ميشوم كه در مورد من، خانوادههاي شهدا را الگو قرار دهيد و خود الگو قرار بگيريد، براي خانوادههاي شهداي ديگر. نكند خداي ناكرده، با تضرع و زاري در مراكز عمومي چهره انقلاب را لكهدار كنيد كه نميكنيد. و در اين صورت به قول برادر شهيدم حسين درزي حرفه،[15] در صورتي كه شهادت من مورد قبول درگاه احديّت قرار نگيرد، اجرتان پابرجاست. پس مواظب باشيد اجر خود را ضايع نكنيد.
مادرم، خواهرم را همچون هم نامش زينب كبري سلامالله عليها بپروران، تا شاگردي از مكتب پيامرسانيش تربيت شود. و پيامرسان خون برادرش باشد. برادر كوچكم را همچون همنامش شهيد محمدكاظم نصيري[16] و پسرعمهاش و برادرش و دوستان برادرش، بپروران، تا رهرو راه سرخ حسين(7) باشد. برادران و سرورانم، اگر در اين مدت از من بدي به شما رسيده است، از شما پوزش ميخواهم. گاهگاهي باعث نارضايتي شما شدهام، مرا ببخشيد و از خدا نيز برايم طلب آمرزش كنيد.
فاميلها و خويشاوندان محترم، يكديگر را دوست بداريد و ارتباط خود را با هم قويتر كنيد كه رمز خوشبختي دنيا و آخرت، اتحاد بهخاطر رضاي خداست.
اگر جنازهام بهدستتان رسيد، در كنار ديگر عزيزان دفنم كنيد، تا شايد به بركت همجواري با آنان لطف خدا، شامل حال اين بنده روسياه قرارگيرد و مورد بخشش حق قرارگيرم.
و در صورتي كه نرسيد، صبر كنيد و راضي باشيد به رضاي حق و مطمئن باشيد، تنها نيستم بلكه فرماندهام بقيةالله انشاءالله همنشينم خواهد بود.
در خاتمه مدت سي و يك روز، روزه بدهكارم كه برايم بگيريد و يكسالي هم نماز برايم بخوانيد.
شما را به خداي لاشريك ميسپارم.
يكي درد و يكي درمان پسندد |
|
يكي وصل و يكي هجران پسندد[17] |
من از درمان و درد و وصل وهجران[18] |
|
پسندم آنچه را جانان پسندد |
به اميد فتح كربلاي حسيني و اقامه نماز در قدس[19] به امامت روح خدا خميني
بنده گناهكار خدا
سيدجمال احمد پناهي
[1]- از سخنان حضرت امام حسين(7). «بحارالانوار، ج44، ص374».
[2]- از علي(7) عبارتي نقل شده است كه مانند جملهاي است كه شهيد «احمد پناهي» نقل كرده است «أن اكرم الموت القتل» نهجالبلاغه خطبه 123.
[3]- فرازي از دعاي ندبه.
[4]- در اصل وصيت «گناهكارا».
[5]- در اصل وصيت «مذاغ».
[6]- ر.ك. تعليقات.
[7]- ر.ك. تعليقات.
[8]- در اصل وصيت: «بدست».
[9]- در اصل وصيت «سعود».
[10]- امام خميني: «اين محرم را زنده نگه داريد. ما هر چه داريم از محرم است و از اين مجالس، اگر اين مجالس وعظ و خطابه و عزاداري و اجتماعات سوگواري نبود، كشور ما پيروز نميشد» (صحيفه امام، ج17).
[11]- امام خميني: «مسجدها را حفظ كنيد. برويد به مسجد. اين مسجدها را حفظ كنيد، مسجدها را خالي نكنيد» (تبيان، آثار موضوعي امام، دفتر هفتم، ص180-181).
[12]- امام خميني: «مسجد يك سنگر اسلامي است. ميخواهند نماز را بشكنند... خالي كنند اين سنگرها را و بعد از خالي كردن اين سنگرها، حمله كنند» (تبيان، آثار موضوعي امام، دفتر هفتم).
[13]- در اصل وصيت «كه».
[14]- در اصل وصيت «تصفيه».
[15]- حسين درزي حرفه از دوستان شهيد بوده است كه در سال 1364 در جنگ عراق به شهادت رسيده است. نام او بهرام است كه مثل بسياري از شهيدان بهجاي نامهاي ايراني اسامي اسلامي انتخاب كردند.
[16]- شهيد محمدكاظم نصيري دانشآموز شهيدي است كه در آبان 1361 در منطقه عملياتي عينخوش به درجة رفيع شهادت نايل آمد و در امامزاده يحياي زادگاهش (سمنان) بهخاك سپرده شده است.
[17]- دو بيتي از بابا طاهر همداني است.
[18]- مصرع سوم يا مصرع اولِ بيت دوم، در اصل سند «ميان درد ودرمان وصل و هجران».