وصیت نامه شهید محمد ابراهیم آقایی
بسمالله الرحمن الرحيم
«من
المومنين رجال صدقوا[1]
ما عاهدوا[2]
الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا[3]
تبديلا».[4]
با
درود فراوان به رهبر كبير انقلاب، امام امت و با سلام بر روان پاك شهيدان و امت
شهيدپرور ايران.
بار
خدايا، اي كه ما را هستي بخشيدي و به ما رحمت عطا كردي، اي معبود من، اي پروردگار
من، گناهان من را ببخش و مرا بپذير و لياقت شهادت در راه خودت را نصيب ما كن. بار
پروردگارا، امام امت ما را، روح خودت را، كه هرچه داريم از رهبري او داريم، تا
انقلاب مهدي او را زنده نگه دار. اي امام، از تو ميخواهم كه مرا دعا كني و در آن
دنيا مرا شفاعت كنيد، و سخني با شما ملت عزيز بهعنوان برادر كوچكتر شما، لحظهاي
بينديشيد كه ما چه بوديم و كه بوديم و حال چه هستيم و كه هستيم. ما ملتي منحط
بوديم كه در فساد غوطهور بوديم، ولي اين دست خدا از آستين روحالله به در آمد و
ما را ملتي شجاع و الگو و اسوه نمود. ما ملتي ترسو بوديم، ما ملتي تحت سلطه بوديم،
هيچ كشوري و هيچ ملتي روي ملت ما حساب نميكرد، ولي حالا به همت روحالله و رهبري
او ملتي شدهايم كه براي همه ملتها نمونه هستيم و در حال حاضر با آمريكا در جنگيم
و شما قدر اين امام و رهبري را بدانيد كه وحدت و پيروزي شما در گرو همين رهبري و
ولايت فقيه است و دست از پشتيباني از روحانيت مبارز برنداريد كه فنا خواهيد شد و
با دولت مكتبي همكاري كنيد كه ما ملت مديون اين دولت هستيم، مديون كساني كه از شب
و روزشان گذشته و براي خدمتگزاري به شما ملت زحمت ميكشند. و شما اي پدر، از رنج
ساليان تو براي بزرگ كردن من متشكرم. گرچه فرزند از دست دادن سخت است، ولي
اميدوارم كه فرزندان ديگرت را هم فداي اسلام و امام كني و در اين راه از هيچ چيز
دريغ نكني.
اگر
جنازهام به دستتان رسيد، مرا در بهشت زهرا در كنار 72 تن دفن كنيد و بر مزار من
اشك نريزيد، بلكه شربت و شيريني پخش كنيد و اگر هم بهدستتان نرسيد هيچ ناراحت نباشيد،
چون من فداي اسلام و امام ميشوم و در هركجا كه جنازهام باشد سرزمين خداست و از
تمام خانواده اعم از پدر و مادر و همسر و خواهر و برادرانم ميخواهم كه بر مزار من
اشك نريزند و لباس مشكي نپوشند. و اي مادر، ميدانم كه فرزند از دست دادن سخت است،
ولي يادتان است كه هر وقت روضه امام حسين خوانده ميشد گريه ميكرديد و حال، ما در
ركاب حسين زمان شهيد ميشويم. جان ميليونها انسان فداي يك لحظه عمر امام و هميشه
براي امام دعا كن و مرگ بر آمريكا و شوروي بفرست و شيرت را حلالم كن و از زحماتت
متشكرم و تو را به خدا ميسپارم.
و
تو اي همسرم، من را حلال كن و دعا به جان امام كن و هميشه پايدار و مفتخر باش كه
همسرت در راه اسلام و امام شهيد شد و فرزندمان اگر پسر بود اسمش[5] را،
به عشق امام، روحالله و اگر دختر بود اسمش[6] را
حميده بگذار و تو بعد از شهادت من آزادي و ميتواني همسر ديگري اختيار كني و مرا
فراموش كني و راضي نيستم كه بهخاطر من در خانه بماني و تو اي خواهرم دَرست[7] را
بخوان تا بتواني خدمتگزاري لايق براي ملت و اسلام باشي.
و
برادرانم، اصغر، تو اگر از جبهه برگشتي به سپاه پاسداران برو، و قاسم، دَرست[8] را
بخوان و مطالعه زياد كن و قرآن را خوب بخوان و نماز و روزهات را يادت نرود و تو
اي حسين كوچولو، به حرفهاي بزرگتر از خودت گوش بده و درس بخوان تا بتواني خدمتگزار
اسلام باشي و از پدربزرگ هم متشكرم كه سهم پدري به گردن من دارد و از مال دنيا هم
كه يك موتور دارم كه دست عباسعلي رحيمي است و مقدار 10 هزار تومان به صندوق امام
سجاد و 5 هزار تومان هم به صندوق كوثر بدهكارم. موتورم را بفروشيد و بدهكاريهايم
را بدهيد.
«والسلام عليكم و رحمةالله»
دوستدار شما الاحقر
محمدابراهيم آقايي[9]
29/12/60
[1]-
در اصل وصيت «صدقو».
[2]- در اصل وصيت «عاهدو».
[3]- در اصل وصيت «بدلو».
[4]- احزاب/23، ترجمه: «برخی از مؤمنان بزرگمردانی هستند که
به عهدی که با خدا بستند کاملاً وفا کردند و برخی به انتظار (فیض شهادت) مقاومت
کرده، هیچ عهد خود را تغییر ندادند».
[5]- در اصل وصیت «اسماش».
[6]- در اصل وصیت «اسماش».
[7]- در اصل وصیت «درسات».
[8]- در اصل وصیت «درسات».
[9]- در انتهاي وصيتنامه آنچه بهعنوان بيوگرافي يا اطلاعات
شناسنامهاي كه عبارت است از: شهيد: محمد ابراهيم آقايي، تاريخ تولد: 1337، تاريخ
شهادت: 4/1/1361، محل شهادت: رقابيه، نام عمليات: فتحالمبين، نام پدر: حبيبالله،
محل تولد: تهران، شماره شناسنامه: 52، صادره از: تهران آمده از آن شهيد و به قلم
او نميدانيم، بلكه از سوي گردان، گروهان يا مركزي ميدانيم كه پس از شهادت آن را
كامل كرده است، زيرا شهيد قبل از شهادت تاريخ و روز شهادت خودش را مشخص نميكرده.