خاطره‌‌ای از شهید «غلامشاه افساء»
دوشنبه, ۲۳ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۰۹:۴۱
پدر شهید تعریف می‌کند: «تا ماشین را دیدیم شتاب گرفتیم، در اثر این شتاب موتور شهید خاموش شد که ناگهان شهید موتور من را گرفت و با سید میرخلیلی فرار کرد. مامورین چون دنبال سید میرخلیلی بودند من را رها کردند و...»

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «غلامشاه افساء» يكم فروردين 1333، در روستای بيكاه از توابع شهرستان رودان به دنيا آمد. پدرش احمد، كارگری می‌كرد و مادرش دختي نام داشت. در نهضت سوادآموزی درس خواند. كشاورز بود. سال 1351 ازدواج كرد و صاحب شش پسر و دو دختر شد. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت. بيست‌ و سوم بهمن ماه 1364، در اروند كنار بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار او در زادگاهش واقع است.

ل

فرار انقلابی از دست مأموران شاه

شهید مردی تنومند، هیکلی و قدرتمند بود. در روستای بیکاه زبان‌زد خاص و عام بود و به پهلوان بیکاه مشهور بود. ایشان از همان اوایل انقلاب در گروه‌های انقلابی حضور فعالی داشت و مسئول جابه‌جایی روحانی گروه سید علی میرخلیلی بود.

این خاطره در زمانی رخ داد که دیگر تمام روستاها درگیر اعتراضات علیه شاه شده بودند. یک روز که من همراه ایشان با دو موتورسیکلت جدا که یکی دست من و دیگری هم دست شهید بود. پشت سر شهید، سید میرخلیلی نشسته بود و ایشان را به روستای خراجی می‌بردیم که ناگهان ماشین ژاندارمری پیدا شد.

در این هنگام درون رودخانه پر آب بودیم، تا ماشین را دیدیم شتاب گرفتیم، در اثر این شتاب موتور شهید خاموش شد که ناگهان شهید موتور من را گرفت و با سید میرخلیلی فرار کرد. مامورین چون دنبال سید میرخلیلی بودند من را رها کردند و به دنبال آن‌ها راه افتادند، شهید نیز جسورانه از دست آن‌ها فرار کرد.

(به نقل از پدر شهید)

ل

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده