وصیتنامه شهید ناصر میرزایی؛
شنبه, ۲۱ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۱۳:۱۶
شهید "ناصر میرزایی" در وصیتنامه اش می نویسد: «دستانم را باز بگذارید تا منافقین بدانند که حزب‌الله با دست خالی پشت به تمام علائق محدود دنیا نموده است و به جوار معشوق خویش می‌پیوندد.»

به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید ناصر میرزایی در دوازدهم تیرماه 1334 در شهر آستانه از توابع شهرستان شازند به دنیا آمد. تا پایان دوره راهنمایی تحصیلی در آستانه درس خواند. برای اخذ مدرک دیپلم به شهر اراک مهاجرت کرد و با مشقت و زحمت در منزلی استیجاری دیپلم طبیعی گرفت. در سال 1356 ازدواج کرد و صاحب فرزندانی می‌شود. طولی نکشید که راهی اصفهان شد تا فوق‌دیپلم خود را بگیرد. پس از بازگشت در مدرسه حکیم نظامی آستانه تدریس خود را شروع کرد. اما مگر دغدغه‌ی جنگ و دفاع مقدس می‌گذارد که آدم خواب راحت داشته باشد و به فعالیت‌های روزمره بپردازد. از زمان شروع جنگ تحمیلی علاقه‌مند بود تا در جبهه نبرد حق علیه باطل حاضر شود. این علاقه او را در مرحله اول به کردستان کشاند و مدتی در آن منطقه خدمت کرد.

به هنگام دفنم، دستانم را باز بگذارید

در مرحله دوم همراه با برادر کوچک‌ترش عازم کربلای ایران – شلمچه – شد و این مکان میعادگاه این دو برادر شهید بود. برادر کوچک‌تر - فتح‌الله - در سیزدهم بهمن و ناصر در چهاردهم بهمن‌ماه 1365 در عملیات کربلای 5 به شهادت رسیدند. پیکر مطهر شهیدان گردان امام حسن(ع) در زادگاهشان به خاک سپردند.

 

 وصیت‌نامه:

بسمه‌تعالی - قال تبارک‌الله تعالی

  إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ 

در حقيقت ‏خدا از مؤمنان جان و مالشان را به (بهاى) اينكه بهشت براى آنان باشد، خريده است...

این منطق حسین(ع) است که امروز سرنوشت جنگ را در میدان‌های جنگ از سفیر گلوله‌ها تعیین خواهید کرد. این منطق مبارزه یا متجاوز است.

هر وقت سردار رشیدی بر زمین می‌افتد سردار دیگری علم را برداشته و به قلب دشمن می‌تازد. روز تکلیف طفلان معصوم تکه‌تکه شده در اثر بمباران و موشک‌های بعثی را در میدان‌های نبرد حیدر تعیین خواهند نمود پس به این کاروان بپیوندید تا در روز جزا در پیشگاه خداوند و اولیاء خدا روسفید باشید.

ما خودمان را و همه چیزمان را فدای اسلام می‌نماییم.

چشمانم را باز بگذارید تا کفار و معاندین و منافقین جمهوری اسلامی بدانند که ما با چشم باز به این راه رفته‌ایم. افت بر شما ای منافقین و معاندین‌های بی‌غیرت و از خدا بی‌خبر، چگونه نظاره می‌کنید که مادران و خواهران مظلوم خوزستان را بردند و در گورستان‌های دسته‌جمعی خاک نمودند و چگونه نظاره می‌کنید که کودکان و مادران شما را در زیر بمب‌های خوشه‌ای در شهرهای بی‌دفاع کشورمان قطعه‌قطعه می‌کنند و مانند لاک‌پشت‌های دریایی در لاک خود فرو رفته‌اید.

دستانم را باز بگذارید تا منافقین بدانند که حزب‌الله با دست خالی پشت به تمام علائق محدود دنیا نموده است و به جوار معشوق خویش می‌پیوندد. پشتیبان ولایت‌فقیه باشید که قلب اسلام است تا آسیبی به این مملکت نرسد. ضمناً در مورد به خاک سپردن جسد من عرض می‌کنم در مزار شهدای آستانه در جوار سه فرزندان امیرالمؤمنین(ع) به خاک بسپارید. و اما برادرانم و خواهرانم را توصیه می‌کنم که تقوای الهی پیشه کنند و در مقابل منافقین و معاندین زمان از خود ضعف نشان ندهند و حقی را که به گردن بنده دارند حلال نمایند. ضمناً به عرض می‌رسانم که چون زندگی ما با مادرم جدایی نداشت و توصیه می‌کنم در صورت امکان نسبت به هم رفت و آمد کاملاً عادلانه داشته باشید و از عیالم و فرزندانم تقاضا دارم که احترام مادرم و اقوام بنده و خودشان را داشته باشند.

اما اگر در صورتی عیالم خواست که ازدواج نماید خدا می‌داند که از جهت من ایرادی ندارد و وظیفه‌ای شرعی می‌باشد و تقاضا دارم که هیچ‌یک از اقوام من یعنی مادر و برادرانم و خواهرانم حرفی و مزاحمتی برایشان ایجاد ننمایند. در پایان از پدر و مادر و برادران و خواهران عیالم و اقوامشان از طرف من حلالیت بخواهید. و سلامتی امام امت و پیروزی رزمندگان اسلام و نابودی کفر و معاندین و منافقین را از خدای بزرگ مسئلت دارم.

ضمناً ساک لباس‌هایم در تعاون اندیمشک می‌باشد و مبلغ پانصد تومان به تعاون رزمی گردان علی بن ابی‌طالب(ع) تحویل داده‌ام که مبلغ 20 تومان به برادر محمد جعفری ساکن قلعه بالمان بدهکارم. مادرم ای کبوتر غم‌دیده که در سرما و گرمای روز و شب مانند پرستاری که بیمار را نگهداری می‌کند، مرا مواظبت نمودی، شیرم دادی و زحمات زیادی برایم کشیدی و ای کسی که طفلان صغیر پدرم را که سالیان است بدرود حیات گفته، ایثار نمودی و از آن‌ها مواظبت کردی.

در شهادتم که انتهای امیال الهی انسانی من بود و به فیض آن رسیدم اگر خواستی که گریه کنی به مظلومیت اباعبدالله الحسین(ع) گریه کن و این وعده را به شما می‌دهم که در روز قیامت اولین کسی را که شفاعت کنم شما باشید و خداوند جزای خیر به شما دهد.

به برادرانم و خواهرانم توصیه می‌کنم که تقوا الهی پیشه کنند و در مقابل معاندین اسلام از خود ضعف نشان ندهند و برادرانم اسلحه بر زمین افتاده‌ام را بردارند و کفار مبارزه کنند. و اما فرزندان و عیال محبوبم بدانید که خداوند حی و قیوم است و آنچه را که مقدر فرموده باشند بی‌شک به وقوع خواهد پیوست. پس آنچه را که مقدر فرموده باشند بی‌شک به وقوع خواهند پیوست پس همسرم بعد از شهادتم از فرزندان یتیمم به‌ دقت محافظت کن و بی‌درنگ آگاه باش که بی کم و کاست تربیت آن‌ها جهاد در راه خداست و اجر و پاداش همان رزمنده‌ای را دارد که به تو زینب(س) زمان عنایت فرماید و امید است درس تربیت فرزندانم را از حضرت زینب(س) آموخته باشند. 

از خدای بزرگ می‌طلبم که در قیامت هم مشروط بر اینکه در راه اسلام و خط انقلاب اسلامی باشید شما را به همسری در بهشت ابدی حق برگزیده و می‌دانم که به خاطر مفقود شدن برادر عزیزت محمد عزیزی در عملیات والفجر 8 رنجور و دل گرفته شده‌ای لذا همچون زینب(س) که هم برادر و هم پسرانش را در کربلا در راه خدا داد، صبور باشید که خداوند در قرآن فرمودند که بشارت می‌دهم صابرین را به پاداشی عظیم و اما توصیه می‌کنم که فرزندانم را به تقوا و صلوه (نماز) و اطاعت از خدا و اولیاء‌الله کمک کنید تا آن‌هم بتوانند از مادر خود اطاعت کنند که خداوند در قرآن نعمات زیادی به منظور نیکی به والدین فرموده است و امید است که خدمتگزاران خوب و آینده اسلام بشوند.

 

 

منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده