سه‌شنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۳۹
در وصیت‌نامه شهید «محمدجواد محمدی نیک» آمده است: جامعه‌اى که بخواهد حکومت الله در جامعه حکمفرما شود، امکان ندارد مگر با یک شرط، آن شرط این است که باید شهید بدهد و باید خون بدهد و یا هجرت کند؛ خوشبختانه مکتب ما مکتب مبارزه است بر علیه مستکبرین و اگر در این جهاد توفیق و لیاقت پیدا کردم و شهید شدم، یک وصیت به برادران و ملت شهیدپرور دارم و آن این‌ که خدا را سپاس گویید که سایه امام امت را بر سر ما گسترده است.

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید «محمدجواد محمدی نیک» فرزند ابراهیم در سال 1344 در خانواده‌ای مذهبی در شهر خون و قیام چشم به جهان گشود. او با شروع جنگ تحمیلی به سوی جبهه‌ها شتافت و در تاریخ پانزدهم مرداد 1362 در عملیات والفجر در خاک عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره و توپ مستقیم تانک به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش طی مراسم باشکوهی در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) قم به خاک سپرده شد.

مکتب ما مکتب مبارزه است

»بسم الله الرحمن الرحیم«

من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظرو ما بدلوا تبدیلا

و از مومنین، بزرگ مردانى هستند که به پیمانى که با خدا بستند، وفا کردند و بر آن عهد ایستادگى نمودند یا به راه خدا شهید شدند و یا به انتظار شهادت مقاومت میکنند.

جامعهاى که بخواهد حکومت الله در جامعه حکمفرما شود، امکان ندارد مگر با یک شرط، آن شرط این است که باید شهید بدهد و باید خون بدهد و یا هجرت کند؛ خوشبختانه مکتب ما مکتب مبارزه است بر علیه مستکبرین و اگر در این جهاد توفیق و لیاقت پیدا کردم و شهید شدم، یک وصیت به برادران و ملت شهید پرور دارم و آن اینکه خدا را سپاس گویید که سایه امام امت را بر سر ما گسترده.

و این دست تربیت خدا بود که از آستین امام امت به دَر آمد و جامعه را از رکود و مسخ شدگى نجات داد؛ برادران راه امام را رها نکنید که راه امام، همان راه حسین است و بترسید از آن زمانى که خدایى نکرده یک وقت امام را تنها بگذارید که اسلام و امام زمان را تنها گذشتهاید و مورد خشم خداوند قرار خواهید گرفت.

اما پدر و مادرم وصیت من به شما این است، وقتى که من شهید شدم، مىخواهم مرا در مزار شهداى قم شیخانبغل قبر برادران دیگر دفن کنید و دیگر اینکه براى من به هیچ وجه گریه نکنید، بلکه افتخار کنید، چون که همچون على اکبرى براى اسلام و قرآن و خدا دادهاید.

از برادر بزرگم، میخواهم که اگر من شهید شدم، از دست من ناراحت نباشید و اگر بدى از من سر زد ببخشید و از دو خواهر بزرگترم مىخواهم که همیشه زینب گونه رفتار کنند و از خواهر کوچکم و برادر کوچکم، میخواهم که درس را ادامه دهید؛ فکر کنید با این کار بتوانید به اسلام و مملکت خود کمکى کرده باشید و مرا هم ببخشید اگر اذیتى کردم.

اى مادرم، انشاءالله که مرا ببخشید، چونکه خیلى شما را اذیت کردم، اگر من شهید شدم، اندک پولى را که دارم، یک الله به اسم محمد بخرد و به عنوان یک یادگارى از من قبول کن و اگر باقى آمد، آن را به جنگ زدگان بدهید. دیگر عرضى ندارم به جز سلامتى شما.

آهن آبدیده را زنگ عوض نمیکند/ چهره انقلاب را جنگ عوض نمیکند

بگو با منافقان به کورى دو چشمتان/ پیرو خط رهبرى رنگ عوض نمیکند

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده