خاطره‌‌ای از شهید «حسین سالاری»
يکشنبه, ۱۶ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۵۹
همرزم شهید تعریف می‌کند: «یک روز پشت سنگر در یک منطقه باز ایستاده بودیم که شهید به من گفت «تو چایی درست کن و من می‌روم نماز بخوانم»، همان لحظه یک خمپاره وسط منطقه‌ای که ایستاده بودیم افتاد.»

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «حسین سالاری» دهم مرداد 1338، در روستای شه‌نظری (اسلام آباد) از توابع شهرستان رودان ديده به جهان گشود. پدرش عباس، كارگر بود و مادرش حميده نام داشت. تا پايان دوره ابتدايی درس خواند. سال 1358 ازدواج كرد و صاحب يک پسر و سه دختر شد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. شانزدهم مهر ماه 1364، در سومار توسط نيروهای عراقی بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد شد. پيكر او را در زادگاهش به خاک سپردند.

ئ

روایت همرزم شهید «حسین سالاری» از دوران سربازیشان

من و شهید در سربازی هم دوره بودیم، در دوره‌ی آموزشی از هم جدا بودیم ولی بعد از آموزشی در یک گروهان افتادیم. در آن‌جا روزانه 150 تریلی مهمات خالی می‌کردیم. بعد از چند ماه ایشان را به عقیدتی سیاسی کرمان منتقل کردند.

دوره پایان خدمت بود که ما را به گروهان دیگری منتقل کردند و از آن‌جا بود که به منطقه اعزام شدیم. یک روز پشت سنگر در یک منطقه باز ایستاده بودیم که شهید به من گفت «تو چایی درست کن و من می‌روم نماز بخوانم»، همان لحظه یک خمپاره وسط منطقه‌ای که ایستاده بودیم افتاد.

آن لحظه من خودم را پرت کردم ولی شهید با موج انفجار نزدیک لبه گودالی که در آن‌جا مهمات را می‌گذاشتیم پرت شد. نزدیک ایشان شدم و دیدم که ترکش خورده است، همه را خبر کردم و فرماندهی، ایشان را به بیمارستان صحرایی منتقل کرد و در آن‌جا بود که شهید به درجه رفیع شهادت نائل شد. ایشان سربازی مهربان و منضبط بود.

(به نقل از همرزم شهید)

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده