نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - سمنان
شهید «رمضانعلی قدس‌الهی» در بخشی از دست‌نوشته‌های خود می‌نویسد: «پیامی که به خانواده شهدا، اسرا و مفقودین دارم این است که بر صبرشان بیفزایند که اجر عظیمی دارد و خدمتی را که در راه اسلام کردند، ضایع نکنند! به دشمنان سوژه ندهند!»
کد خبر: ۵۸۱۶۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۷

قسمت دوم خاطرات شهید «سید ابراهیم سیادت»
هم‌رزم شهید «سیدابراهیم سیادت» نقل می‌کند: «گفتم: هیچ‌وقت از تو ناراحت نیستم. یقین دارم که توی ثواب کارت شریکم. گفت: دلم می‌خواد زنی که به این خوبی می‌فهمه باید دست شوهرش رو برای رفتن به جبهه و دفاع از اسلام و مملکت باز بگذاره، دلم می‌خواد بعد از شهادتم مثل حضرت زینب(س) استقامت کنی و صبور باشی.»
کد خبر: ۵۸۱۶۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۱

شهید «سید ابراهیم سیادت» در نامه‌ای به برادرش می‌نویسد: «از تو می‌خواهم فرزندانم را طوری تربیت کنی تا رسالت خون پدر شهید خود را مردانه به دوش کشند و سلاح به خون نشسته پدر را هرگز زمین نگذارند. نباید فراموش کنی که ما پیرو حسین (ع) و رهرو زینب (س) هستیم.»
کد خبر: ۵۸۱۶۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۱

همسر شهید «سید ابراهیم سیادت» نقل می‌کند: «یک شب وقتی بچّه‌ها را خواب کردم. ترس بر من غالب شد. لحظه به لحظه بیشتر نگران می‌شدم. ناگهان سیدابراهیم را در کنار خودم دیدم. در بیداری کامل بودم. با او مشغول صحبت شدم مثل گذشته. گفت: هیچ‌وقت نترس. من همیشه با شما هستم.»
کد خبر: ۵۸۱۶۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۱

خواهر شید «رضا سماوی» نقل می‌کند: «دوستان شهیدش جمع شدند بالای سرش. بهش گفتند: بیدار شو! برای چی نمیای رضا؟ رضا چشمانش را باز کرد و از خواب بیدار شد. به هم‌سنگرانش گفت: من شهید می‌شم!»
کد خبر: ۵۸۱۶۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۰

خواهر شهید «رضا سماوی» نقل می‌کند: «بابا به مامان گفت: این بچه چرا این‌طوری شده؟ مامان گفت: برای چی حرص می‌خوری؟ قرآن می‌خونه؟ بابا با ناراحتی گفت: قرآن خوندن که عیبی نداره. بهش پول می‌دم می‌گه: من دل از این دنیا کندم، پول می‌خوام چی کار؟»
کد خبر: ۵۸۱۶۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۰

پدر شهید «عبدالمحمد سعدالدین» نقل می‌کند: «چشم توی چشمم دوخت و گفت: بابا! من دارم می‌رم راه کربلا رو باز کنم. رفت و شهید شد. سال‌ها گذشت و خدا توفیق زیارت امام حسین(ع) را به ما داد. چشمم که افتاد به ضریح شش گوشه، یاد حرف آن روزش افتادم و به یادش کلی گریه کردم.»
کد خبر: ۵۸۱۶۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۹

برادر شهید «عبدالمحمد سعدالدین» نقل می‌کند: «پدربزرگ امانتش را پیش او گذاشت که نوه‌اش بود و سفارش‌های لازم را کرد. نه تنها پدربزرگ بلکه بقیه هم او را قبول داشتند.»
کد خبر: ۵۸۱۶۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۹

خانواده شهید «رمضانعلی قدس‌الهی» نقل می‌کنند: «در نامه‌ای به خانواده‌اش نوشته بود: مادر! مرا ببخش و حلال کن! خودم را تابع جبهه کرده‌ام. سنگر خانه من است و شما به امید برگشت من نباشید.»
کد خبر: ۵۸۱۶۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۷

شهید «رمضانعلی قدس‌الهی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «سلامم را به رهبرم برسانید و به او بگویید که ما حتی آخرین قطره خونمان را برای دفاع از جمهوری اسلامی فدا می‌کنیم و بر پیمانی که با او بسته‌ایم استوار باقی خواهیم ماند.»
کد خبر: ۵۸۱۶۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۷

شهید «رمضانعلی قدس‌الهی» دلش را به خدا و به دریای بی‌کران امید و رضای او بست. آرامش سهم دل مهربانش بود و نگاهش فقط و فقط به خدا بود. با شروع جنگ، درس و بحث و دانشگاه را رها کرد و در بسیج مدرسه عشق ثبت‌نام کرد تا در کلاس جنگ، گنج وجودی‌اش را دریابد.
کد خبر: ۵۸۱۶۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۷

مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا(ع) از یازدهم الی پانزدهم آذرماه پس از نماز مغرب و عشا در مسجد صاحب‌الامر(عج) شهرستان سمنان برگزار می‌گردد.
کد خبر: ۵۸۱۵۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۴

مادر شهید «ذبیح‌الله خان‌محمدی» نقل می‌کند: «در خواب ذبیح‌الله گفت: مامان! ساعتم داخل ساکمه. اونو بده به داداش نعمت. من هم با خوشحالی، بهترین هدیه دنیا را به پسرم نعمت‌الله دادم.»
کد خبر: ۵۸۱۳۵۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۴

شهید «ذبیح‌الله خان‌محمدی» پنجم آذرماه ۱۳۴۶ در روستای زرگرآباد از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد. سیزده ماه کارش امدادرسانی بود و جابه‌جایی مجروحان و شهدا. شاید در هر جابه‌جایی وقتی عطر شهادت مشام جانش را نوازش می‌داد، دعای شهادت خویش را می‌خواند. وی اولین روز آذرماه ۱۳۶۶ به خیل شهدا پیوست.
کد خبر: ۵۸۱۳۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۴

شهید «حسن خادمیان‌وامرزانی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «پشتیبان ولایت فقیه و روحانیت مبارز باشید که اینان منادیان اسلام هستند.»
کد خبر: ۵۸۱۳۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۴

قسمت دوم خاطرات شهید «قدرت‌الله زرگریان»
دوست شهید «قدرت‌الله زرگریان» نقل می‌کند: «خم شد تا از روی زمین پوکه‌ای را بردارد که عراقی‌ها به سمتش شلیک کردند. اگر ایستاده بود سرش متلاشی می‌شد. پوکه را مقابل خود گرفت و به آن نگاه کرد. گفت: این پوکه باعث شد من از کار خودم عقب بیفتم.»
کد خبر: ۵۸۱۳۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۸

قسمت نخست خاطرات شهید «قدرت‌الله زرگریان»
دختر شهید «قدرت‌الله زرگریان» نقل می‌کند: «شب عملیات فتح بستان، پدر خواب دید که در یک قایق نشسته و روی دریاچه‌ای شناور است. شهید طاهریان به ایشان گفته بود: آقای زرگریان! پیشانی‌بند یا سیدالشهدا ببند، چون شهید می‌شی.»
کد خبر: ۵۸۱۳۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۴

شهید «قدرت‌الله زرگریان» شانزدهم اسفندماه ۱۳۲۰ در شهرستان سمنان به دنیا آمد. همیشه فرزندانش را به تحصیل و نماز تشویق می‌کرد و به آن‌ها می‌گفت: «هر چه بخواهید در اسلام هست.» وی سرانجام نهم آذرماه ۱۳۶۰ در منطقه بستان در عملیات طریق‌القدس مجروح و به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۸۱۳۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۴

به مناسبت دهه دوم فاطمیه، یادواره شهدای عرصه هیئت و ستایشگری با اجرای نجم‌الدین شریعتی و با شعرخوانی شعرای آیینی، اساتید سید حمیدرضا برقعی، مجید تال و احمدجواد نوآبادی، ششم آذرماه در سالن همایش‌های الغدیر شهرستان دامغان برگزار شد. گفتنی است در پایان این مراسم، از خانواده‌های معزز این شهیدان تجلیل به‌عمل آمد. در ادامه تصاویر این مراسم را ببینید.
کد خبر: ۵۸۱۲۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۲

مادر شهید «علی نفری» نقل می‌کند: «آهسته دستگیره در را چرخاندم و رفتم توی اتاقش. علی گفت: مامان! من بیدارم. دراز کشیده بود و عکس امام را گذاشت روی قلبش و گفت: چهره امام را که می‌بینم به یاد حرفش می‌افتم و انگیزه پیدا می‌کنم.»
کد خبر: ۵۸۱۲۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۲