نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
گفتگوی تصویری با همسر شهید «بیژن صالحی»
«فرحناز رحمتی»، می‌گوید: همسرم، معلم بود و در روستا تدریس می‌کرد. بسیار مهربان و دلسوز بود و تا آنجا که می‌توانست نیازهای بچه‌های روستا را برطرف می‌کرد.
کد خبر: ۵۵۴۳۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۳۰

آزاده محمدرضا صدیقی:
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با آزاده و جانباز سرافراز «محمدرضا صدیقی» به مصاحبه پرداخته است. این آزاده و جانباز سرافراز چنین روایت می‌کند: «تاریخ به اسارت درآمدنم را هرگز فراموش نمی کنم.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۵۴۱۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۷

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «خوبیار حسین‌پور رودانی» می‌گوید: «شهید انسان خیلی خوب و با خدایی بود، دو ماه بعد از ازدواجمان، داوطلبانه از طریق بسیج عازم جبهه شد. به شهید گفتم دو ماهه ازدواج کردیم و هنوز اثر حنای عروسی از روی انگشتامون پاک نشده اما شهید گفت من باید برم، پسر خالمون تازه شهید شده بود، شهید گفت اسلحه پسر خالمون روی زمین افتاده، من باید اسلحه‌اش را بردارم.»
کد خبر: ۵۵۴۱۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۳۰

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر گرانقدر شهید دانش آموز «علی دوستان نژاد» می‌گوید: ساعت 10 صبح بود که علی کتاب هایش را آورد خونه و گفت مادر مدرسه ما 15 دانش‌آموز دارد که همگی با هم تصمیم گرفتیم جهت دفاع از خاک وطن در لباس بسیجی راهی جبهه شویم. از میان آنها تنها «علی» شهید شد. در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۵۴۱۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۷

شهيد علی بيگی
یکی از خویشاوندان شهيد «مسيح اله علی بيگی» در خاطره‌ای نقل می‌کند: «مسیح اله فردی بسیار خوش اخلاق و با ایمان بود. او همیشه انفاق می‌کرد. یک روز از جبهه برای مرخصی به روستا آمد و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۵۴۱۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۵

شهيد «مسيح اله علی بيگی» سال 1339 به دنیا آمد. «وی پس از گذراندن دوران تحصیلی راهی جبهه نبرد شد و...» متن کامل زندگی این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید
کد خبر: ۵۵۴۱۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۵

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «مراد زارعی» می‌گوید: «شهید خیلی اهل کار بود، در هیچ شرایطی نماز و روزه و مسجد رفتنش ترک نمی‌شد. روز یکشنبه رفت، تو رادیو اعلام کردند که هواپیمای ایران را زدند. به مدت بیست روز داخل دریا را گشتیم ولی پیکرش پیدا نشد.»
کد خبر: ۵۵۴۰۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۵

خاطره‌نگاری جانبازان و آزادگان
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با آزاده و جانباز سرافراز «سیدحسین فرمی باف» به مصاحبه پرداخته است. این آزاده و جانباز سرافراز چنین روایت می‌کند: «شبی 10 نفر از اسرا به فلک می بستند تا از پاهایشان خون جاری شود.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۵۴۰۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۵

قسمت دوم خاطرات شهید «گل‌وردی ابوالی»
برادرزاده شهید «گل‌وردی ابوالی» نقل می‌کند: «مادرش می‌گفت: آن شب خوابم نمی‌برد. نصفه‌های شب با شنیدن صدایی به حیاط رفتم. او را دیدم که لب حوض وضو می‌گرفت. رفتم پشت سرش. گفتم: پسرم! تو هم نتونستی بخوابی؟ گفت: برای نعمتی که به من داده باید شکرش رو به جا بیارم.»
کد خبر: ۵۵۴۰۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۵

خاطرات والدین شهدا؛
شهیدان «فریده و معصومه شیخی» دو خواهر شهید که با زبان روزه بهمن ماه 1374 در منطقه مرزی امیرآباد بر اثر برخورد با مین های به جای مانده از جنگ تحمیلی به درجه رفیع شهادت نایل آمدند. مادر شهیدان شیخی با حسرت می گوید: همدم روزهای تلخ و شیرینم بودند. قسمتم این طوری بود که هر دو با هم آسمانی شوند و من در حسرت دوریشان بسوزم.
کد خبر: ۵۵۴۰۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۵

اندر خاطرات اسرای مفقودالاثر؛
«آیاتِ قرآن در اسارت برای بچه‌ها علاوه بر اینکه درس زندگی بود‌، یک کلینیک درمانی فوق‌العاده شفابخش نیز محسوب می‌شد که با زمزمه و تلاوت آیات آن، آلام روحی، روانی التیام پیدا می‌کرد.» در ادامه خاطره‌ای از آزاده مفقودالاثر محمد سلطانی منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۵۴۰۰۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۴

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «محمد خرمی» می‌گوید: «اخلاق خیلی خوبی داشت، مقید به خواندن نماز اول وقت بود. شهید شش ماه بعد از ازدواجمان عازم جبهه شد. زمانی که می‌خواست به جبهه برود، مرتب ساکش را بر می‌داشت تا دم در می‌رفت و برمی‌گشت، گفت از رفتنم ناراحت نشو. یکی از دوست‌داران خدا بود. از خدا خواست که بعد از برادرش علی، خودش هم به شهادت برسد.»
کد خبر: ۵۵۳۹۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۴

پدر شهید «ابوالفضل شمس» نقل می‌کند: «در حال خواندن نماز ظهر بودم که خواهرزاده‌ام به سراغم آمد و گفت: دایی جان! بیا از سپاه آمدن با شما کار دارن. زانوانم سست شد. دیگر توان ادامه نماز را نداشتم. چند نفر ناآشنا خبر شهادت فرزندم را آورده بودند. به خانه برگشتم و به اهل خانه گفتم: فردا ابوالفضل را می‌آرن! باید جشن عروسی براش بگیریم! او روز عاشورا، ساعت دوازده ظهر به خاک سپرده شد و با آمدنش به انتظار سخت ما پایان داد.»
کد خبر: ۵۵۳۹۵۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۴

همسر شهید گرانقدر «خلیل احمدی» اینگونه سخن می گوید: برای مرخصی و دیدن ما آمده بود که بعد از چند ساعت آماده رفتن به میدان نبرد بود که در راه توسط ضدانقلابیون به شهادت رسید . همه فکر می کردند که در جبهه است و سه ماه طول کشید تا پیدایش کنیم.
کد خبر: ۵۵۳۹۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۳

«اللهیاری بدون اینکه یک قطره خونی از بینی‌اش آمده باشد در حالی که یک اسلحه پنجاه کیلومتری کالیبر ۵۰ را مثل یک میله ورزشی به دوش گرفته بود، به سمت بالای دره در حرکت بود ...» ادامه این خاطره از شهید «احمد اللهیاری» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۳۹۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۵

اسناد افتخار؛
شهید «کرم علی رحمی» از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که مرداد 1362 در منطقه مرزی مهران در سجده ای عاشقانه سر بر آستان دوست نهاد. در ادامه مصاحبه با همسر گرانقدر این شهید والامقام منتشر می شود.
کد خبر: ۵۵۳۹۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۳

یکی از دوستان که مشکل حادی برایش پیش‌آمده بود، نزد من آمده و به‌دنبال چاره بود مشکل دادگاهی داشت بایستی فردایش به زندان می‌رفت گفت آبرویم در خطر است و نمی‌دونم چی‌کار کنم. گفتم برو گلزار شهدا و بر سر مزار شهید انصاریان ...» ادامه این خاطره از زبان یکی از دوستان شهید «محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۳۹۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۷

پایگاه خبری نوید شاهد بوشهر، تصاویر به جای مانده از دلیرمردان جنوبی به پاس رشادت‌ها و ایثارگری‌هایشان را منتشر می‌کند.
کد خبر: ۵۵۳۹۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۳

برگی از خاطرات؛
«من با مسئول بهداشت که پاسدار رسمی بود حرف زدم و گفتم بسیاری از این‌ها سالم هستند و حیف است دور بریزم. ایشان گفت دکتر گفته خرابند و باید معدوم شوند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات رزمنده دفاع مقدس «بهمن رحمانی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۳۹۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۴

اندر خاطرات دوران اسارت؛
بارها و بارها از فرماندهان و مسئولین اردوگاه درخواست قرآن داشتیم و هر بار به یک روشی طفره می‌رفتند و حتی گاهی می‌گفتند که شما چه میانه‌ای با قرآن دارید! اما بالاخره این تلاش‌ها بعد از یک سال نتیجه داد و مونس و همدم ما آمد، به هر آسایشگاهی که حدود ۱۲۰ نفر بودیم یک جلد قرآن دادند. ادامه این خاطره آزاده ایلامی محمد سلطانی در ادامه منتشر می شود.
کد خبر: ۵۵۳۹۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۳