نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شفاهی
گفتگوی تصویری با همسر شهید«والی صادقی»
«خاور جواهری» می‌گوید: همسرم در کارخانه خانه سازی کار می‌‌کرد و کارگری بود که به عنوان بسیج کارگری به منطقه اعزام می‌شود و می‌گفت: دوست دارم در راه امام شهید شوم و همین طور هم شد.
کد خبر: ۵۵۲۶۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۳۱

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «عباس بنی‌قاسمی تیروری» می‌گوید: «آدم خوب و با‌معرفتی بود. نامه نوشته بود که دوست دارم انگشت پسرم را روی استامپ بزنی و برایم بفرستی، دوست دارم انگشت کوچکش را ببینم. شهید خیلی دوست داشت که به جبهه برود و در آخر هم رفت. شهید راننده آمبولانس بود و می‌گفت دوست دارد به زخمی‌ها کمک کند.»
کد خبر: ۵۵۲۵۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۳۰

«عبدالصمدعسکری»می گوید: در منطقه مهران- چنگوله به همراه یکی از دوستانم که شهید شد در سنگر بودیم یک شربت آبلیمو درست کردیم و با هم خوردیم که به شوخی گفتم این شربت شهادت است حتما شهید می شویم. دو تا از پتوهای داخل سنگر را بردیم تکاندیم و به سومین پتو که رسیدیم خمپاره وسط پتو خورد و عبادالله شهید شد و من به دیوار سنگر مقابل خوردم.
کد خبر: ۵۵۲۵۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۳۰

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید دستی گفت: محمود همچون پدرش عاشق و شیفته امام بود و در راه مبارزه با دشمنان لحظه‌ای آرام و قرار نداشت که در نهایت در ماه مبارک رمضان با لبی تشنه به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۵۲۴۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۰۵

خاطره‌نگاری جانبازان و آزادگان
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با جانباز سرافراز «عباس همتی» به مصاحبه پرداخته است. این جانباز سرافراز از حضور خود در منطقه کردستان تا جبهه های جنوب روایت می‌کند. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۵۲۴۰۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۹

خاطرات شفاهی جانبازان ۷۰ درصد ارتشی؛
جانباز ۷۰ درصد اصغر اشکانی‌نادی می‌گوید: «بعد از گرفتن دیپلم از طریق ارتش به جبهه اعزام شدم. آن زمان اوایل جنگ بود و من نیز وظیفه خود می‌دانستم برای دفاع از کشورم به جبهه بروم.» در ادامه گفتگوی تصویری با ایشان را می‌بینید.
کد خبر: ۵۵۲۳۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۹

خاطرات شفاهی والدین شهید ارتش؛
شهید «حمیدرضا عزیزی» از شهدای ارتش استان ایلام است که مرداد ماه ۱۳۶۵ در جبهه قلاویزان به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پدر شهید می‌گوید حمیدرضا به عبادت مخصوصاً نماز اول وقت و تلاوت قرآن خیلی اهمیت می‌داد. در ادامه فیلم این مصاحبه تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۲۳۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۸

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «سهراب فلاحی کمیز» می‌گوید: «انسان پاکی بود. هر جا می‌رفت کتاب می‌خواند، علاقه داشت با دوستانش کلاس قرآن برگزار کند. وقتی که از جبهه آمد من زایمان کرده بودم، شهید ترکش خورده بود، برای همین پنج روز به مرخصی آمده بود و این آخرین دیدارمان بود. بعد از آن خداحافظی کرد و دیگر نیامد.»
کد خبر: ۵۵۲۳۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۰۵

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «خسرو شکراللهی حاجی‌آبادی» می‌گوید: «می‌بیند که یک شکارچی، یک کبک را شکار کرده است و همراهش یک تفنگ دست ساز دارد، پیش همکارانش می‌رود و به آن‌ها می‌گوید شما بشینید، من می‌روم از پشت می‌گیرمش، وقتی می‌رود که آن شخص را از پشت بگیرد، آن شکارچی برمی‌گردد و یک تیر به قلبش می‌زند.»
کد خبر: ۵۵۲۳۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۰

گفتگوی تصویری با مادر شهید«بندر خوردن»
«صورت پا»، می‌گوید: فرزندم، 18 سال بیشتر نداشت که در پادگان سردشت مشغول به فعالیت شد. سپس او را به حلبچه و بعد از آنجا به پادگان ابوذر در منطقه سرپل ذهاب اعزام شد که بی‌سیم چی عملیات ها شود و در نهایت توسط دشمن بعثی در بمباران هوایی به شهادت می‌رسد.
کد خبر: ۵۵۲۳۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۸

گفتگوی تصویری با همسر شهید «حشمت الله صفری»
«بیگزاده صفری»، می‌گوید: یک شب برای انجام عملیات به همراه دوستانش به تنگ حاجیان می‌روند که چهار نفر از همرزمان تکاورشان روی مین می‌روند و شهید می‌شوند. ایشان برای برگرداندن پیکر شهدا به میدان مین می‌رود، سه شهید را بیرون می‌آورد و به همراه نفر چهارم خودش هم روی مین می‌رود و شهید می‌شود.
کد خبر: ۵۵۲۲۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۷

خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز ۷۰ درصد «احمد معبودی مهید» از سال ۶۰ در میدان نبرد و جهاد حضور یافت و اکنون نیز با وجود مشکلات جسمی همچنان مقاوم ایستاده است.
کد خبر: ۵۵۲۲۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۷

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «حیدر کرامتی» می‌گوید: «اخلاق خوبی داشت، سرش تو زندگی خودش بود. یک سال از ازدواجمان می‌گذشت که به سربازی اعزام شد. محل سربازی‌اش گیلان غرب بود و همان ‌جا به شهادت رسید. علاقه زیادی به خدمت سربازی و جبهه داشت.»
کد خبر: ۵۵۲۱۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۸

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «جهانگیر سالاری» می‌گوید: «اخلاق همسرم خیلی خوب بود، مرتب به مسجد می‌رفت و قرآن می‌خواند. آدم خوبی بود برای همین با شهید ازدواج کردم. اگر چیزی می‌گرفت، می‌گفت اول به فقیر بده بعد به بچه‌هایمان بده بخورند. در مورد نحوه شهادتش نیز گفته‌اند؛ هلیکوپتر به کوه برخورد کرده و یا سقوط کرده است، درنهایت من نفهمیدم شهید دقیقا به چه شکلی به شهادت رسید، فقط می‌دانم که هلیکوپترش دچار انفجار شد.»
کد خبر: ۵۵۲۱۵۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۶

خاطرات شفاهی شهدا؛
شهید سبزعلی اکبری گفت: ما برای خدا و دین خدا و به حکم رهبر انقلاب به جبهه رفتیم.
کد خبر: ۵۵۲۱۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۴

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «جهانبخش محمد راد» از سربازان گمنام امام زمان (عج) بود که اردیبهشت سال 1379 در آبدانان در حین درگیری با اشرار به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر گرانقدر شهید می گوید: پسرم خودش عاشق شهادت بود و زمانی که به زیارت امام رضا(ع) رفته بود نذر شهادت کرده بود و از آقا طلب شهادت کرده بود. در ادامه این مصاحبه تصویری منتشر می شود.
کد خبر: ۵۵۲۰۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۴

خاطره‌نگاری جانبازان و آزادگان؛
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با آزاده و جانباز سرافراز «محمدحسین رضاپور اکبر آبادی» به مصاحبه پرداخته است. این آزاده و جانباز سرافراز چنین روایت می کند: وطن پرستی و دفاع از ناموس مرا به جبهه کشاند. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۵۱۹۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۱

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید مدافع وطن احمدی گفت: دلتنگی خانواده‌های شهدا امری غیرقابل وصف است که با هیچ چیز تسکین نمی‌یابد.
کد خبر: ۵۵۱۹۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۱

گفتگوی تصویری با همسر شهید «علی کرمی»
«مریم دارابی»، می گوید: علی، بسیار مهربان و دلسوز بود. شغل‌اش را دوست داشت و بسیار وظیفه شناس بود.
کد خبر: ۵۵۱۹۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۰

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «جمعه بذرافشان خیرآباد» می‌گوید: «یک سالی می‌شد که اسمش رو نوشته بود اما رئیسش نمی‌گذاشت بره، چون علاوه‌بر دو تا بچه شیرخوار یکی هم تو شکمم داشتم، تا اینکه سال بعدش مجبور شدن بفرستنش. می‌گفت اگر برنگشتم مواظب بچه‌ها باش. برای ده روز به مرخصی اومد و روز نهم برگشت. از طرف اداره‌اش در بندرعباس تماس گرفتند که شهید بذرافشان شهید شده است، ترکش به شکم و شانه‌اش خورده بود. بعضی شب‌ها خوابش را می‌بینم، میگه علت ناراحتی‌ت چیه، میگم ناراحت نیستم، بعد می‌بینم بالای سرم نشسته.»
کد خبر: ۵۵۱۸۸۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۰