خاطرات شهید علی ادهم

navideshahed.com

برچسب ها - خاطرات شهید علی ادهم
قسمت دوم خاطرات شهید «علی ادهم»
هم‌رزم شهید «علی ادهم» نقل می‌کند: «جعبه‌ خرمایی دستش بود. تعارف کرد. یکی برداشتم و گذاشتم توی دهانم. دستی به سرم کشید و خداحافظی کرد. نه از سردرد خبری بود و نه از تب.»
کد خبر: ۵۹۵۳۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۲

قسمت نخست خاطرات شهید «علی ادهم»
مادر شهید «علی ادهم» نقل می‌کند: «پدر علی گفت: «می‌دونی؟ دو سه تا از رفقای علی شهید شدن، حتماً اون خیلی ناراحته.گفتم: «خدا بیامرزدشون! چه کسانی شهید شدن؟ گفت: والله تا اون جایی که من با خبر شدم، فخاری و حسنان. دیگه نمی‌دونم. فردا وقتی علی آمد خیلی ناراحت بود و می‌گفت: خدا لایقم ندونست شهید بشم و اشک می‌ریخت.»
کد خبر: ۵۹۵۳۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۱