نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهید محسن ناظمیان
قسمت دوم خاطرات شهید «محسن ناظمیان»
هم‌رزم شهید «محسن ناظمیان» نقل می‌کند: «هربار که با سینه‌خیز خود را جلو می‌کشاند، یک قدم از دشمن دورتر می‌شدند. لحظات به اندازه تمام سنگریزه‌هایی شده بود که در سینه محسن فرو می‌رفت. بالاخره آخرین بار هم با یک دست بر زمین فشار داد و با یک خیز، خود و مجروح را کشاند پشت خاکریز. خیز بلندی بود، به بزرگی نجات یک انسان.»
کد خبر: ۵۷۴۴۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۳۱

قسمت نخست خاطرات شهید «محسن ناظمیان»
برادر شهید «محسن ناظمیان» نقل می‌کند: «محسن کاسه را جلوی پیرمرد نگه داشت. گفت: خیالتون راحت! دیگه نمی‌ذارم کسی اذیتتون کنه. کاسه هنوز در دست محسن مانده بود. کاسه چشم پیرمرد پر از آب شده بود. معلوم نبود گریه‌اش از درد بود یا شوق یافتن پناهگاهی تازه.»
کد خبر: ۵۷۴۳۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۳۰