تمام لحظات عمرم را در اندیشه تعالی اسلام و گسترش مکتب جعفری بودم
به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید سید حسن شاهچراغ» نهم بهمنماه ۱۳۳۱ در شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش سید مسیح و مادرش سیده فاطمه نام داشت. تا پایان سطح خارج در حوزه علمیه درس خواند. ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. روحانی و نماینده مجلس شورای اسلامی بود. مدتی به عنوان سرپرست مؤسسه کیهان فعالیت کرد. یکم اسفندماه ۱۳۶۴ در بمباران هوایی اهواز هنگام بازدید از مناطق جنگی بر اثر حمله جنگندههای بعثی به هواپیما شهید شد. پیکر وی را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند.
فرازهایی از وصیتنامه شهید:
در اندیشه تعالی اسلام و گسترش مکتب جعفری
اینجانب سید حسن فرزند سید مسیح شاهچراغی با آرزوی شهادت برای خویش و پیروزی برای اسلام و انقلاب اسلامی بنا بر وظیفه اسلامی وصیتنامه خود را به اختصار مینگارم.
با اعتقاد راسخ به وحدانیت خداوند و حقانیت معاد و بهشت و جهنم و کلیه اصول و فروع دین شریف اسلام، خداوند را سپاس میگویم که توفیق داد تا سربازی حقیر برای اسلام و جمهوری اسلامی باشم و پیروی کوچک برای رهبر بزرگ انقلاب اسلامی امام خمینی. لحظهای از عمرم از دوران تکلیف نگذشته مگر اینکه در اندیشه تعالی اسلام و گسترش مکتب جعفری بودم. گرچه در عمل ضعف و نقص فراوان داشتهام و از آنچه را که در پیشگاه خداوند انجام دادهام جز شرمساری و خجلت چیزی نمیبینم. مطمئنم اگر فضل و رحمت الهی شاملم نشود، شایسته بدترین عذابها و عقابها میباشم.
خدایا! مرا و خاندانم را و دوستانم را با شهادت من سرفراز فرما
خداوندا! از تو میخواهم شهادت نصیبم کنی تا شاید در خیل پر برکت شهیدان و صفای روح آنان عفو بهرهام گردد و یا از بدرقه خالصانه هزاران مسلمانی که در تشییع جنازه شهیدان مشارکت میکنند و آثار پر برکتی که این خونها دارد، ذرهای هم هدیه من باشد و موجب نجات این روح آلوده و این جان وابسته گردد.
پروردگارا! مرا و خاندانم را و دوستانم را با شهادت من سرفراز فرما. شادمانم که از اموال دنیا چیز فراوانی ندارم. کتابهایم را به کتابخانه حسینیه حضرت ابوالفضل بدهید تا مورد استفاده عام قرار گیرد.
مرا از دعای خیرتان بینصیب نکنید
دوست دارم فرزندانم برای اسلام تربیت شوند و در صورت امکان در حوزه علمیه درس بخوانند تا شاید خط صالح عاملی برای نجات من از این همه گناهان دست و پاگیر باشند و خدمتگزارانی پاک و فداکار برای اسلام و انقلاب. از برادران و خواهران و پدر و مادر و همسر وفادار و مؤمن خود میخواهم که مرا حلال نمایند و از کوتاهیهایم بگذرند و هیچگاه از دعای خیرشان بینصیبم ننمایند.
جز خدمت قصدی نداشتهام
مرا در جمع شهیدان شهر دامغان دفن کنید تا از دعای مردم شهر بهره برم و نشانهای باشد بر اینکه جز خدمت قصدی نداشتهام و جز سربلندی و ایمان محکم و ترقی برای دامغان چیزی نمیخواهم. امروزی که سطور را مینویسم در دل نسبت به هیچکس و هیچ گروه جز ملحدان و منافقان آدمکش و دشمنان اسلام احساس رقابت، حسادت و ناراحتی نمیکنم و اگر حقی بر کسی داشتهام از آن میگذرم؛ باشد که آنان نیز برای خدا نسبت به من بگذرند و دعایشان را برای من بفرستند.
انتهای متن/