شهید «ایوب صادقی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «مادرجان! من هیچ‌گونه قرض و بدهی ندارم جز به اسلام که امیدوارم با شهادتم تا اندازه‌ای قرضم را ادا کرده باشم.»

به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید ایوب صادقی» بیست و سوم شهریور ۱۳۳۳ در شهرستان فیروزکوه به دنیا آمد. پدرش قربانعلی (فوت ۱۳۵۲) و مادرش صدیقه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. معلم بود. ازدواج کرد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و یکم بهمن‌ماه ۱۳۶۴ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر وی را در گلزار شهدای شهرستان گرمسار به خاک سپردند.

امیدوارم با شهادتم، قرضم را به اسلام ادا کرده باشم

فرازهایی از وصیت‌نامه شهید:

برای لبیک گفتن به ندای امام و خودسازی به جبهه آمدم

«لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم و ان لا اله الا الله وَ اَشهَدُ اَنَّ محمداً رسولُ الله...»

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و درهم کوبنده ستمگران و ظالمان. سپاس خدایی را که جان داد تا در راهش فدا کنیم. درود فراوان به مهدی موعود نایب برحقش امام خمینی رهبر شیعیان جهان که با رهبری پیامبر گونه‌اش ما را از چنگال طاغوت و طاغوتیان نجات بخشید.

در این زمان که کشور‌های به اصطلاح ابرقدرت و در رأس آن‌ها شیطان بزرگ آمریکا، توسط نوکر خود فروخته‌اش صدام تکریتی به کشور اسلامیمان حمله کرده، من هم وظیفه خودم دیدم که به جبهه رفته تا بتوانم علیه خصم زبون بجنگم و دِین خود را به انقلاب و اسلام عزیز فدا نمایم.

بارالها! تو خود شاهدی که من فقط برای تو و به‌خاطر یاری دین تو و لبیک گفتن به ندای امام عزیزمان و جهت خودسازی و جنگیدن با کفّار به دانشگاه انسان‌ساز جبهه می‌روم و هیچ نظر دیگری ندارم.

معبودا! تو خود کمکم کن تا بتوانم فقط در راه خودت گام بردارم و سرباز کوچکی برای امام زمان(ع) باشم.

مادر! با قدم‌های استوار و با قلبی مملّو از عشق به پروردگارت حرکت کن!

خانواده عزیزم! در زندگی فقط به یاد خدا و فکر امام، اسلام، قرآن، فقیران و بیچارگان باشید و از کمک به رنج کشیده‌ها دریغ نورزید. افرادی که وضع مالی خوبی دارند، به نیازمندان کمک کنند تا آن‌ها هم یک زندگی ساده و معمولی داشته باشند. انفاق کنید که برای آخرتتان ذخیره می‌شود، باید توشه برداشت که این دنیا زندان مؤمن است.

مادرجان! اگر من لیاقت داشتم و شهید شدم که منتهای آرزوی من است، ناراحت نباش بلکه شاد و خوشحال باش و خدا را شکر کن که فرزندت را در راه او دادی. در زمان تشییع جنازه‌ام با قدم‌های استوار و با قلبی مملّو از عشق به پروردگارت حرکت کن!

شما‌ ای خواهرانم! چون حضرت زینب باشید و حجاب خود را حفظ کنید که حفظ حجاب شما همچون تیری است بر قلب دشمن.

برادران عزیز و دوستان خوبم! اگر من شهید شدم از شما تمنا می‌کنم که راه مرا ادامه دهید و نگذارید که اسلحه‌ام روی زمین بماند. به دشمنان اسلام بگویید ما بهشتی‌ها و چمران‌ها را دادیم و از این شهادت‌ها ترس و واهمه نداریم، بلکه از صمیم قلب و با کمال افتخار می‌پذیریم.

ای رزمندگان جان‌برکف! از پا ننشینید

شما‌ ای امت اسلام! همیشه در صحنه باشید و امام را تنها نگذارید و پشتیبان ولایت فقیه و روحانیت در خط امام باشید. وحدت و یکپارچگی خود را حفظ کنید و از اختلاف و تفرقه بپرهیزید که دشمنان دین خدا از این طریق بیشترین ضربه را خواهند زد. باید مواظب باشید و نگذارید خون شهیدان به خون خفته هدر رود و کوشش کنید تا پرچم پر افتخار اسلام در سرتاسر جهان به اهتزار درآید.‌

ای رزمندگان جان‌برکف! از پا ننشینید و تا محو کافران و کلیه جنایتکاران و آزادی کربلا و قدس عزیز از چنگال متجاوزین و استعمارگران و صهیونیست‌ها به مبارزه خود ادامه دهید و این را بدانید که حق پیروز است و باطل نابود و از بین رفتنی است.

خداوندا! دوست داشتم که اگر شهید شدم لطفی نموده و مرا دوباره زنده می‌کردی که بار دیگر در مقابل کافران بایستم و مبارزه کنم و دوباره کشته شوم که لااقل راضی شده و دِینم را ادا کرده باشم تا با خیالی آسوده به دیدارت بیایم.

هیچ‌گونه قرض و بدهی ندارم جز به اسلام

همسر خوبم! اگر خدا لطفی نموده و به ما فرزندی عطا کرد از شما می‌خواهم که این هدیه را از ایزدمنان پذیرفته و او را طوری تربیت کن که صالح، درستکار، باتقوی و مسلمان واقعی بار آید تا به درد اسلام و جامعه بخورد و به مستضعفین و مسلمین خدمت نماید و در حفظ این امانت الهی کوشا باش. از پروردگار یکتا می‌خواهم که تو را در این راه موفق و سربلند بدارد.

مادرجان! از اینکه زحمت‎‌های زیادی برایم کشیدی خجل و شرمنده‌ام که در مقابل، کاری برای شما نکردم و هیچ‌چیز جوابگوی این همه محبت و سختی و رنجی که برایم متحمل شدی نیست، جز آنکه خداوند به شما اجر و پاداش دهد. امیدوارم که از من ناراحت نباشی و حلالم کنی. مادرجان! من هیچ‌گونه قرض و بدهی ندارم جز به اسلام که امیدوارم با شهادتم تا اندازه‌ای قرضم را ادا کرده باشم. بعد از شهادتم مرا در گلزار شهدای گرمسار دفن کنید و برسنگ مزارم بنویسید:

همه باید بمیریم پیر و جوان ندارد
همه باید بمیریم من و شما ندارد
همه باید بمیریم شاه و گدا ندارد
همه باید بمیریم دنیا بقا ندارد

پس چه بهتر که در راه خدا کشته شویم و به اوج درجات الهی برسیم.

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده