چشم امید مردم بیدفاع فلسطین، شما هستید
به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید حسین علیمحمدی» سوم خرداد ۱۳۴۲ در روستای دیزج از توابع شهرستان شاهرود دیده به جهان گشود. پدرش ابراهیم و مادرش طیبه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارگری میکرد. ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. از سوی بسیج به جبهه رفت. بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۶۷ با سمت آرپیجیزن در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به کمر و پا، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
فرازهایی از وصتنامه شهید:
اسلام عامل اتحاد
برادران و خواهران دینىام! الان شما خوب مىبینید که ایران اسلامى از هر طرف مورد هجوم دشمنان داخلى و خارجى قرار گرفته است و الان خوب مشاهده مىکنید که کشور مقدس اسلامى و نماینده امام زمان چطور میان چنگالهاى اجانب و ابرقدرتها به مبارزه مىپردازند. گمان کنم که همه شما این موضوع را درک کرده باشید که تنها نیرویى که مىتواند میان امتهاى مسلمان یکپارچگى ایجاد کند، دین مبین اسلام است و ابرقدرتها مىخواهند که دین را از صفحه روزگار محو کنند.
به پا خیزید
برادران و خواهران دینىام! گمان کنم با این جَوى که در جهان ایجاد شده است، به خوبى وظیفه خود را درک کرده باشید و حتماً این درک را کردهاید که زمان نشستن در کنج خانهها و همچنین مسجدها نیست، بلکه زمان لبیک گفتن به نداى «هل من ناصر ینصرنى» پیر جماران است و حتماً این را فهمیدهاید که الان زمانى است که براى یکبار هم که شده باید سیلى محکمى به غرب و سرمایهداران بزنیم تا که از آتش آن چشم شرق کمونیست کور شود و دیگر فکر تجاوز به حریم مقدس اسلامى را در سر نپرورانند.
چشم مردم بیدفاع فلسطین
پس چرا نشستهاید و به دشمن زبون امان مىدهید تا به تجاوزهاى خود در کشورهاى مسلمان ادامه دهد؟ پس چرا در زمانى که مىبینید مردم بىدفاع فلسطین و دیگر کشورهاى اسلامى که چشم امید به شما دارند در زیر تازیانههاى اشغالگران، مظلومانه به شهادت مىرسند و اینگونه خاموش نشستهاید و خود را در مقابل خون شهیدان مسئول نمىدانید پس چرا در زمانى که مىبینید نائب امام زمان در جماران نداى «هل من ناصر ینصرنى» خود را بر زمین اعلام داشته است، دشمن جنایتکار خود را به نفهمى مىزند.
زمان لبیک گفتن به امام است
برادر! به خدا هرکس که امروز به نداى پیر جماران پاسخ ندهید از کوفیان بدتر است؛ و شما اى هموطنان! فقط با لبیک گفتن به نداى پیر جماران مىتوانید مسئولیت خود را نسبت به خون شهدا ادا نموده و نام خود را براى همیشه بهنام ملتى که به نداى رهبر خویش لبیک گفته و در برابر تهاجم ابرقدرتها هیچ سستى به خود راه نداده در تاریخ ثبت نمایید. پس با توکل به خداوند متعال و با بهیاد آوردن سختىهایى که ملتهاى مسلمان در قلب ابرقدرتها متحمل مىشوند و در برابر ابرقدرتها سر تعظیم فرود نمىآورند خود را از زمین برکنید و لباس زشت دنیایى را از تن خود بیرون آورده و بهشت جاودان را جایگاه خود در آخرت قرار دهید تا همنشین پاکان و صالحان و پیامبران شوید.
رضای خدا رضای والدین است
پدر و مادر عزیزم! نمىدانم چگونه از شما در برابر زحماتى که از کودکى تا به الان براى من کشیدهاید تشکر کنم شما خوب مىدانید که رضاى خدا رضاى والدین است و من هم در این مدت که مرا بزرگ کردهاید، خیلى شما را آزار و اذیت کردهام و شما وظیفه خود را در مقابل فرزندتان بخوبى انجام دادهاید و این لطف خداى مهربان بود که پدر و مادر نیکویى همچون شما داشته باشم پس امیدوارم این بنده حقیر خدا را حلال نمایید و از خدا براى من طلب مغفرت کنید.
همسرم! حلالم کن
همسر عزیزم! خودت مىدانى که در این چند صبح زندگى که با هم داشتهایم من به جز زجر و ناراحتى براى شما نبودم حال از تو مىخواهم که صبرى همچون حضرت لیلا با امام حسین داشته باشید. استوار و در سختىها مبارزه کنید و از خداوند متعال طلب مغفرت براى من حقیر داشته باشید و من را با این همه مشکلاتى که برایت فراهم داشتم حلال کنى.
به مسیر زندگیام افتخار میکنم
برادران عزیزم! شما هم فکر بکنید که اسلام در خطر هست و سعى کنید که رهرو راه برادرتان باشید و هیچگونه سستى در لبیک گفتن امام به خود راه ندهید و اگر خداوند توفیق داد که از پیش شما رفتم سلاحم را برداشته و نگذارید با غم و ناراحتى شما این دشمن کوردل شاد شود. خواهرم! امیدوارم که شما هم همانطور که نوشتهام، صبرى همچون زینب داشته و خود را در برابر سختیها و غم و غصهها کوچک نکنید و اما کسانى که صداى مرا مىشنوید بدانید ک من این راه را با چشم باز انتخاب کردهام و به این راهى که رفتهام افتخار میکنم.
انتهای متن/