تنها یادگارش یک پلاک بود و چند تکه استخوان
به گزارش نوید شاهد سمنان، زمستان ۱۳۴۳ با همۀ سردی و تلخیاش، در پنجمین روز بهمنماه گل به بار آورد. اولین فرزند سید حسن و سیده مرضیه همه امیدشان بود و چلچراغ خانه گلی و محقرشان. اسمش را به عشق مولای متقیان «علی» گذاشتند و با همه وجود به تربیتش پرداختند.
در مکتب مادر درس عشق و صبوری گرفت
«شهید سید علی شعنی» در دل طبیعت روستا، صفا و سادگی را از جویهای روان و استقامت و ایستادگی را در قامت کوهها آموخت و روزهای زیبای کودکی را گذراند. برای آموختن خواندن و نوشتن، راهیِ دبستان هدایت شد و پس از چند سالی به علت مشکلات اقتصادی خانواده و شرایط نامساعد، تحصیل را رها کرد. در مکتب مادر درس عشق و صبوری گرفت و در کنار پدر با شرایط بد روزگار دستوپنجه نرم کرد. مردی بود با ظاهری کودکانه وقتی که در تظاهرات علیه رژیم پهلوی شرکت میکرد. بعد از پیروزی انقلاب هم یلی بود با کولهباری از عزم و اراده در قالب پسرکی پانزده ساله که راهی میدان نبرد با دشمن شد.
تنها یادگارش یک پلاک بود و چند تکه استخوان
از پادگان آموزشی ۲۱ حمزه سیدالشهدا (ع) به پادگان دوکوهه لشکر ۱۷ علیبنابیطالب (ع) اعزام شد. بعد از چهار روز به دشت عباس، مقر تاکتیکی لشکر فرستاده شد و سرانجام در آخرین برگریز پاییزی سال ۱۳۶۲ بیست و هشت آبان در منطقه پنجوین، عملیات والفجر چهار، بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و تنها یادگارش یک پلاک بود و چند تکه استخوان که بعد از دوازده سال چشم انتظاری در میان گریههای بیصدای مادر و نالههای یعقوبوار پدر در کنار مزار امامزاده محمد دیباج (ع) به خاک سپرده شد.
انتهای متن/